هر کرا نقش بجانست کی از دل برود
و گرش جان برود نقش تو مشگل برود
روح مجنون چو جرس پیش رود لیلی را
گراز این دشت بصد مرحله محمل برود
تو چمان گر بچمی با گل رخساره بباغ
پای سرو و گل از این خجلت در گل برود
میروی عکس تو در دیده ما میماند
همچو آئینه که مهرش زمقابل برود
بحر عشق است نباشد بجز از طوفانش
عجب از نوح از این بحر بساحل برود
دادخواهان همه نالند زقاتل در حشر
دادخواهی من آنست که قاتل برود
هر که بیند نظری بر تو برد بهره زعمر
آه از آن دیده که از کوی تو غافل برود
تا که آئینه بود نقش تو در او باقیست
پیش آئینه چو آن طرفه شمایل برود
دیده گر بر تو فتد وقف تو ماند نظرش
رستم ار آید در کوی تو بیدل برود
زاهدا باده کش و نکته توحید بگوی
ترسمت عمر گرانمایه بباطل برود
چه غم آشفته گر از شور تو مجنون گردید
هر که دیوانه شد از عشق تو عاقل برود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به عمق عشق و جذابیت معشوق پرداخته و به تأثیرات عاطفی و روحی آن بر عاشق اشاره میکند. او بیان میکند که عشق نقش مهمی در زندگی انسان دارد و با رفتن معشوق، درد و رنجی به همراه دارد. همچنین، به این موضوع میپردازد که هر که به عشق روی آورد، حتی اگر دیوانه شود، در واقع به نوعی عاقلتر از دیگران میشود. عشق همانند دریاست که پر از طوفان و هیجان است و در این دریا هیچ پناهی جز عشق وجود ندارد. شاعر همچنین به این نکته اشاره میکند که اگر کسی در جستجوی معشوق باشد، در واقع عمر خود را به هدر داده است. در نهایت، شعر با نمایشی از تضادهای عشق و تاثیرات عمیق آن بر روح و زندگی انسانها به پایان میرسد.
هوش مصنوعی: هر کسی که تصویر تو در جانش باشد، هرگز از دلش نمیرود و حتی اگر جانش هم برود، تصویر تو به راحتی میرود.
هوش مصنوعی: روح مجنون مانند زنگ به جلو میرود و در این مسیر، لیلی را دنبال میکند و هر بار با شوق و اشتیاق، به سوی او میرود.
هوش مصنوعی: اگر تو با چهرهی گلگون خود در باغ قدم بزنی، در برابر زیبایی سرو و گل، حیا و شرم به سراغت میآید و ممکن است باعث شود که گلها هم شرمنده شوند.
هوش مصنوعی: وقتی تو میروی، تصویر تو در چشمان ما باقی میماند، مانند آینهای که نور خورشید را از خود منعکس میکند.
هوش مصنوعی: عشق یک دریا است و جز این طوفان چیزی دیگر ندارد. جای تعجب نیست که نوح از این دریا به ساحل میرسد.
هوش مصنوعی: همه کسانی که به دنبال عدالت هستند، از قاتل شکایت میکنند. اما من تنها خواستهام این است که قاتل برود و از بین برود.
هوش مصنوعی: هر کسی که نگاهی به تو بیندازد، از عمرش بهرهای میبرد. آه بر آن چشمی که از یاد تو غافل میماند و به کوی تو نمیآید.
هوش مصنوعی: تا زمانی که آینه وجود دارد، تصویر تو در آن باقی میماند؛ اما وقتی که آن زیبای شگفتانگیز از پیش آینه برود، دیگر چیزی از تصویر او باقی نمیماند.
هوش مصنوعی: اگر کسی به زیبایی تو نگاه کند، آن نگاه همیشه به تو تعلق خواهد داشت. حتی اگر رستم (نماد قدرت و شجاعت) وارد کوی تو شود، عاشق بیخبر از دلش میگذرد.
هوش مصنوعی: ای زاهد، شراب بنوش و سخن از یکتایی خدا بگو. میترسم که عمر ارزشمندت بیهوده بگذرد.
هوش مصنوعی: هر که به خاطر عشق تو دیوانه شده و از حال خودش بیخبر است، چه غمی دارد؟ چرا که در این عشق، عاقل بودن از دست میرود و جنون جایگزین آن میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گفتمش سیر ببینم مگر از دل برود
وآن چنان پای گرفتهست که مشکل برود
دلی از سنگ بباید به سر راه وداع
تا تحمل کند آن روز که محمل برود
چشم حسرت به سر اشک فرو میگیرم
[...]
مشکل است این که کسی را به کسی دل برود
مهرش آسان به درون آید و مشکل برود
دل من مهر ترا گر چه به خود زود گرفت
دیر باید که مرا نقش تو از دل برود
بحر عشقت گر ازین شیوه زند موج فراق
[...]
اول منزل عشقست بیابان فنا
عاشقی کو که درین ره دو سه منزل برود
رفتن ناقه گهی جانب مجنون نیکوست
که به تحریک نشینندهٔ محمل برود
عقل را بر لب آن چاه ذقن پا لغزد
[...]
کس چو من نیست که پیش نظر از دل برود
غایب از دیده نگردد ز مقابل برود
دولتی بود که مردیم به هنگام وداع
آنقدر زنده نماندیم که محمل برود
راه بیگانگیی پیش نداری که کسی
[...]
ذوق در خاک تپیدن اگر از دل برود
تا ابد کشته ی زار از پی قاتل برود
به وداعی که مرا می بری ای دل بگذار
که بمیرم من و جان از پی محمل برود
بحر عشق است و به هر گام هزاران گرداب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.