مطرب به رقص آوردهای آن لعبت طناز را
گو زهره بشکن در فلک از رشک امشب ساز را
در بزم اگر تو شاهدی زاهد گذارد زاهدی
آری برقص از بیخودی صوفی شاهدباز را
بینند گر آهو بچین از تیر صیدش میکنند
در چین و موی او ببین آهوی تیرانداز را
من عاشق آن مهوشم مفتون موی دلکشم
عاشق که رسوا میشود پنهان ندارد راز را
آمد به باغ آن گلبدن با نغمهٔ صوت حسن
ای گل تو بگریز از چمن بلبل مکش آواز را
بر تربتم روزی بیا از عشق برگو ماجرا
بشنو زهر بندم جدا چون نی همین آواز را
چون شهد ریزد در آن دو لب آشفته نبود بس عجب
خواند اگر کان شکر کس بعد از این شیراز را
دارد عجایبها بسی این عشق سحانگیز ما
صعوه به جنگل میدرد در دشت او شهباز را
من صید پر بشکستهام در دام عشقت خستهام
چون بند بر پا بستهام امکان کجا پرواز را
در عشقت ای پیمانگسل از گریه کی گردم کسل
شب تا سحر با خون دل بیرون کنم غماز را
ای شهسوار لافتی در دام نفسم مبتلا
بر دفع سحر مفتری بگشا کف اعجاز را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و زیباییهای آن نوشته شده است. شاعر به وصف محبوب خود که او را "لعبت طناز" مینامد میپردازد و احساسات عمیق خود را نسبت به او بیان میکند. در بزم عشق، زاهدان و عارفان نیز گاهی به شور و رقص میافتند و این نشان دهنده جذابیت عشق است. شاعر خود را به عنوان صیدی در دام عشق احساس میکند و از درد و رنجهای ناشی از این عشق سخن میگوید. او همچنین به زیباییهای محبوبش اشاره میکند و دعا میکند که در اوج عشق، از این شوق و لذت دور نشود. در نهایت عشق را بهعنوان پدیدهای عجیب و شگفتانگیز معرفی میکند که باعث میشود انسان از خود بیخود شود.
هوش مصنوعی: ای مطرب، تو این دخت زیبا را به رقص واداشتی! بگذار ستارهها در آسمان از حسادت بشکنند، چون امشب صدایت دلانگیزتر از همیشه است.
هوش مصنوعی: اگر در مهمانی تو هم شاهدی، زاهد هم خود را کنار میکشد؛ اما در بیخود بودن، صوفیای که به عشق شاهد است، به رقص در میآید.
هوش مصنوعی: اگر کسی آهو را ببیند، بهراحتی به دام میافتد و شکار میشود. در حالی که زیبایی و لطافت آهو، مانند چین و موی آن، نظر تیرانداز را به خود جلب میکند.
هوش مصنوعی: من عاشق معشوقی هستم که با موی دلکش خود مرا مجذوب کرده است. عاشق، حتی اگر رسوا و افشا شود، نمیتواند راز عشقش را پنهان کند.
هوش مصنوعی: آن گل زیبا با صدای نغمهاش به باغ آمد. ای گل، تو از چمن بگریز، زیرا بلبل آوازش را نمیتواند خاموش کند.
هوش مصنوعی: روزی بر مزارم بیا و از عشق سخن بگو. داستانم را بشنو، زیرا که من نیز مانند نی، آهنگی از جدایی دارم.
هوش مصنوعی: وقتی که عسل بر آن دو لب میچکد، شگفتی چه جای دارد اگر کسی بعد از این به شیراز علاقهمند نشود.
هوش مصنوعی: عشق ما پر از شگفتیهاست، مثل پرندهای که به جنگل میرود و در دشت، باز عظیمی را به پرواز در میآورد.
هوش مصنوعی: من شکار پرندهای هستم که بالهایش شکسته و در دام عشق تو خستهام. چون پایم به بند بسته شده، دیگر چگونه میتوانم پرواز کنم؟
هوش مصنوعی: ای عشق، تو که عهدها را میشکنی، هرگز از گریه و اندوه خسته نخواهم شد. شب تا صبح با دل خونین، غم و اندوهم را فاش میکنم.
هوش مصنوعی: ای رزمندهی بزرگ، در دام نفس خود گرفتار شدم. برای رهایی از سحر و افترای دروغین، دست اعجازت را به من نشان بده.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
وقت طرب خوش یافتم آن دلبر طناز را
ساقی بیار آن جام می، مطرب بزن آن ساز را
امشب که بزم عارفان از شمع رویت روشن است
آهسته تا نبود خبر رندان شاهدباز را
دوش ای پسر می خوردهای چشمت گواهی میدهد
[...]
بهر شکار آمد برون کژ کرده ابر و ناز را
صانع خدایی کاین کمان داد آن شکار انداز را
او می رود جولان کنان وز بهر دیدن هر زمان
جانها همی آید برون، صد عاشق جانباز را
تا کی ز چشم نیکوان بر جان و دل ناوک خورم
[...]
نقش است هر ساعت ز نو، این دور لعبت باز را
ای لعبت ساقی! بیار، آن جام خم پرداز را
چون تلخ و شوری میچشم، باری بده تا در کشم
آن جام نوش انجام را، وان تلخ شور آغاز را
عودی به رغم عاشقان، بنواز یک ره عود را
[...]
هر چند پنهان میکنم در سینهٔ خود راز را
گوید که من تنگ آمدم برکش زدل آواز را
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.