اگر جانان زدر آید چه اندیشه زجان باشد
که جان در مجلس جانان متاعی رایگان باشد
توئی با طلعت زیبا درون جامه دیبا
که حورا در حریر است و پری در پرنیان باشد
چو خم عمریست در میخانه عشق تو پابرجا
مدامم خون دل در جوش و مهرم در دهان باشد
مبادا که زاسرار دل من چشم غمازم
همان بهتر که راز عشق از مردم نهان باشد
مقام عشق را گفتن نباشد حد من اما
همیدانم که عرشش فرش راه آستان باشد
سری در پای تو کردم مباد آندم که برگردم
روان پایم بسر برنه که مقصود روان باشد
من اندر دجله ی غرقم که بگذشت آب از فرقم
چو پیکانم بدل جا کرد کی بیم از کمان باشد
مرا آن ماه گل رو زینت ایوان بود امشب
که گوید گل ببستانت و مه در آسمان باشد
معلق تریکی کوه و دگر آویزه دلها
همین فرقت زموی فرق تا موی میان باشد
بگفتم تا تنی دارم بود شوقت چو جان در تن
غبار تن هوا بگرفت و شوقم همچنان باشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است که به عشق و محبتی عمیق و روحانی میپردازد. شاعر به زیبایی معشوق و احساسات درونیاش اشاره میکند و بیان میدارد که عشقش برایش اهمیت زیادی دارد. او از رازهای دل سخن میگوید و مینویسد که مقام عشق فراتر از کلمات است. عشق او همچون حسی همیشگی و پایدار است و او در آن غرق شده است. شاعر همچنین به زیبایی معشوقش اشاره میکند و تأکید میکند که او به هیچ قیمتی نمیخواهد راز عشقش فاش شود. به طور کلی، این شعر به عمق احساسات عاشقانه و دلتنگیهای شاعر نسبت به معشوقش میپردازد.
هوش مصنوعی: اگر محبوب از دل بیرون برود، دیگر چه فکر و خیالی از جان میتواند داشت؟ زیرا در محضر محبوب، جان به یک کالای بیقیمت تبدیل میشود.
هوش مصنوعی: تو با چهرهای زیبا در پوشش ظریف مانند حوریای هستی که در پارچه ابریشمی و پریزیبا در پارچه نرم قرار دارد.
هوش مصنوعی: مدتهاست که در میخانه عشق تو بهسر میبرم و بهطور مداوم حالم خوب نیست. دلم پر از درد و عشق به تو است.
هوش مصنوعی: مبادا که راز قلب من به چشم معشوق نمایان شود، بهتر است که عشق من از چشم دیگران پنهان بماند.
هوش مصنوعی: عشق را نمیتوان با کلمات توصیف کرد و حد و مرزی برای آن وجود ندارد، اما میدانم که عشق، مانند عرش بلندی است که راه رسیدن به آن با فرشهای محبت پوشیده شده است.
هوش مصنوعی: من سرم را به پای تو نهادهام و امیدوارم هرگز لحظهای نباشد که بخواهم برگردم. روان من باید در مسیر شوق و محبت تو ادامه یابد.
هوش مصنوعی: من در دجلهای غرق شدهام که آب از سرم گذشته است. من مانند پیکانی هستم که به جایی دیگر رفته، پس چگونه ممکن است از کمان بترسم؟
هوش مصنوعی: امشب، آن دختر زیبا که چهرهاش مانند گل است، زیباییای به فضای اطراف خود بخشیده که گویی گلها در باغها میخوانند و ماه در آسمان میدرخشد.
هوش مصنوعی: کوهی معلق و آویزان است، همچنان که دلها ما Between the difference of زمستان و تابستان، فاصله میان سر و میانه وجود دارد.
هوش مصنوعی: گفتم تا زمانی که بدنی دارم، شوق تو مانند جان در بدنم است. اما حالا که تنم در غبار و هوا گرفتار شده، شوقم همچنان پابرجاست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
همی تا خسرو غازی خداوند جهان باشد
جهان چون ملکش آبادان و چون بختش جوان باشد
چنان باشد جهان همواره تا شاه اندران باشد
ازیرا کو فرشته ست و فرشته در جنان باشد
بهار از عارض خوبش همانا نسبتی دارد
[...]
چو آمد روی مه رویم چه باشد جان که جان باشد
چو دیدی روز روشن را چه جای پاسبان باشد
برای ماه و هنجارش که تا برنشکند کارش
تو لطف آفتابی بین که در شبها نهان باشد
دلا بگریز از این خانه که دلگیرست و بیگانه
[...]
سر جانان ندارد هر که او را خوف جان باشد
به جان گر صحبت جانان برآید رایگان باشد
مغیلان چیست تا حاجی عنان از کعبه برپیچد
خسک در راه مشتاقان بساط پرنیان باشد
ندارد با تو بازاری مگر شوریده اسراری
[...]
کسی را کاین چنین زلف و بناگوش آن چنان باشد
اگر در دیده و دل جای دارد و جای آن باشد
بلایی گشت حسنت بر زمین و همچو تو ماهی
اگر بر آسمان باشد، بلای آسمان باشد
مرا چون هر دمی سالی ست اندر حسرت رویش
[...]
سعادت دل دهد آنرا که چون تو دلستان باشد
نمیرد تا ابد آنکس که او را چون تو جان باشد
رخت در مجمع خوبان مهی بر گرد او انجم
تنت در زیر پیراهن گل اندر پرنیان باشد
نگاری را که موی او سر اندر پای او پیچد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.