چو آمد روی مه رویم چه باشد جان که جان باشد
چو دیدی روز روشن را چه جای پاسبان باشد
برای ماه و هنجارش که تا برنشکند کارش
تو لطف آفتابی بین که در شبها نهان باشد
دلا بگریز از این خانه که دلگیرست و بیگانه
به گلزاری و ایوانی که فرشش آسمان باشد
از این صلح پر از کینش وز این صبح دروغینش
همیشه این چنین صبحی هلاک کاروان باشد
بجو آن صبح صادق را که جان بخشد خلایق را
هزاران مست عاشق را صبوحی و امان باشد
هر آن آتش که میزاید غم و اندیشه را سوزد
به هر جایی که گل کاری نهالش گلستان باشد
یکی یاری نکوکاری ز هر آفت نگهداری
ظریفی ماه رخساری به صد جان رایگان باشد
یکی خوبی شکرریزی چو باده رقص انگیزی
یکی مستی خوش آمیزی که وصلش جاودان باشد
اگر با نقش گرمابه شود یک لحظه همخوابه
همان دم نقش گیرد جان چو من دستک زنان باشد
دل آواره ما را از آن دلبر خبر آید
شبی استاره ما را به ماه او قران باشد
چو از بام بلند او رو نماید ناگهان ما را
هوای سست بی آن دم مثال نردبان باشد
کسی کو یار صبر آمد سوار ماه و ابر آمد
مکن باور که ابر تر گدای ناودان باشد
چو چشم چپ همیپرد نشان شادی دل دان
چو چشم دل همیپرد عجب آن چه نشان باشد
بسی کمپیر در چادر ز مردان برده عمر و زر
مبین چادر تو آن بنگر که در چادر نهان باشد
بسی ماه و بسی فتنه به زیر چادر کهنه
بسی پالانیی لنگی که در برگستوان باشد
بسی خرگه سیه باشد در او ترکی چو مه باشد
چه غم داری تو از پیری چو اقبالت جوان باشد
بریزد صورت پیرت بزاید صورت بختت
ز ابر تیره زاید او که خورشید جهان باشد
کسی کو خواب میبیند که با ماهست بر گردون
چه غم گر این تن خفته میان کاهدان باشد
معاذالله که مرغ جان قفس را آهنین خواهد
معاذالله که سیمرغی در این تنگ آشیان باشد
دهان بربند و خامش کن که نطق جاودان داری
سخن با گوش و هوشی گو که او هم جاودان باشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به تأمل درباره عشق و زندگی میپردازد. شاعر از زیبایی و جذابیت معشوق سخن میگوید و به دوگانگی دنیا اشاره میکند. او به تلخیهای زندگی و فریبندگی صبح دروغین میپردازد و به دنبال صبح صادق و حقیقی است که جان و روح را شاد کند. شاعر دل خود را آواره و خواهان ارتباط و وصالی حقیقی میبیند و از پیر شدن و گذر عمر هراسی ندارد، زیرا امید به تجدید حیات و جوانی دارد. در نهایت، او ما را به سکوت و تأمل دعوت میکند تا به حقیقتی عمیق و پایدار پی ببریم.
هوش مصنوعی: وقتی زیبایی چهرهام را میبینی، دیگر چه اهمیتی دارد که جانم چه وضعیت دارد. وقتی روشنایی روز را مشاهده میکنی، دیگر نیازی به نگهبانی نیست.
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی ماه و نور آن اشاره دارد و بیان میکند که ماه با وجود زیبایی و نورانی بودنش، در شبها و در تاریکی پنهان میشود. همچنین به لطف و زیبایی آفتاب اشاره دارد که میتواند در شبها هم وجود داشته باشد. به نوعی، شاعر از تضاد بین نور روز و شب سخن میگوید و بر اهمیت هر یک تأکید میکند.
هوش مصنوعی: ای دل، از این خانه که پر از غم و سردی است فرار کن و به یک گلزار یا ایوان برو که سقفش آسمان باشد و احساس آزادی و آرامش کند.
هوش مصنوعی: از این آشتی که پر از حسِ کینه است و از این صبحی که دروغین به نظر میرسد، همیشه چنین صبحی میتواند هر کاروانی را نابود کند.
هوش مصنوعی: به دنبال صبحی باش که زندگی را به انسانها هدیه دهد، صبحی که هزاران عاشق را مست و شاد کند و به آنها آرامش و امنیت ببخشد.
هوش مصنوعی: هر آتش که از غم و فکر برمیخیزد، در هر جایی که گلها و زیباییها وجود داشته باشد، سوزاننده است.
هوش مصنوعی: یک یار نیکوکار وجود دارد که از هر آسیبی محافظت میکند و فردی زیبا و نرمخوست؛ او با صد جان رایگان ارزشمند است.
هوش مصنوعی: در این بیت، به زیبایی و لذتهای عشق اشاره شده است. فردی با ویژگیهای خوب و دلپذیر مانند شکر که روح را شاداب میکند و در فضای عشق مانند شراب زندگی را پر از نشاط و شادی میسازد. همچنین، اشاره به حالتی از مستی و خوشحالی دارد که با وصال و نزدیکی به معشوق، برای همیشه ماندگار و پایدار خواهد بود.
هوش مصنوعی: اگر در گرمابه با نقشی لحظهای همنشین شود، جان نیز همزمان جاودانه میگردد، همانطور که اگر کسی مدام به در بزند.
هوش مصنوعی: دل بیتاب و ناآرام ما از آن معشوق خبر خواهد گرفت؛ برای ما که دلباختهاش هستیم، شبهایش مانند ماه روشن و زیباست.
هوش مصنوعی: وقتی او به طور ناگهانی از بلندای بامش نمایان شود، ما احساس بیثباتی خواهیم کرد، مثل اینکه در لحظهای که بر روی نردبانی ایستادهایم، دچار تزلزل میشویم.
هوش مصنوعی: اگر کسی در سختیها و صبر خود استوار باشد، باید بداند که او مانند سوار بر اسب ماه و ابر است. نباید گمان کند که ابر همیشه باران خواهد آورد یا در نهایت به دردسر میافتد؛ زیرا ممکن است او به گدای ناودان تبدیل شود که در اصل به شکل ظاهری خود نمیماند.
هوش مصنوعی: وقتی که چشم چپ به سمت شادی دل حرکت میکند، نشاندهنده خوشحالی است. اما وقتی که چشم دل به حرکت در میآید، تعجبآور است که چه نشانهای در پی دارد.
هوش مصنوعی: بسیاری از زنها در چادر از مردان عمر و ثروت میگیرند، اما به چادر خود نگهر کن که آنچه در آن نهان است، ارزشمندتر از اینهاست.
هوش مصنوعی: در زیر چادر کهنه، ماههای زیادی و فتنههای فراوانی وجود دارد و در میان اینها، پالتویی ناقص و قدیمی نیز به چشم میخورد که در برزنتی قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: بسیاری از آدمها در زندگیشان مشکلات و سختیها دارند، اما اگر درونت مانند ماه روشن و زیبا باشد، چه دلیلی برای نگرانی از پیری وجود دارد؟ اگر آیندهات پر از جوانی و امید باشد، باید به آن امیدواری و شادابی توجه کنی.
هوش مصنوعی: صورت پیرت بریزد و بختت ز ابرهای تیره جوانه بزند، کسی که خورشید جهان است، خواهد آمد.
هوش مصنوعی: هر کسی که در خواب به سر میبرد و با ما در ارتباط است، نباید نگران باشد اگر این بدنش در دنیای واقعی خوابیده و دور از آن چیزهایی باشد که به آنها تعلق دارد.
هوش مصنوعی: به هیچوجه نباید بگذاریم روح ما در قفسی سخت و محکم زندانی شود. به هیچوجه نباید تصور کنیم که پرندهای همچون سیمرغ، در این مکان محدود و تنگ زندگی کند.
هوش مصنوعی: سکوت کن و چیزی نگو، زیرا که سخن ابدی و جاودان در درون توست. با گوش و هوش خود صحبت کن، چرا که آنها نیز ابدی و جاودان هستند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
همی تا خسرو غازی خداوند جهان باشد
جهان چون ملکش آبادان و چون بختش جوان باشد
چنان باشد جهان همواره تا شاه اندران باشد
ازیرا کو فرشته ست و فرشته در جنان باشد
بهار از عارض خوبش همانا نسبتی دارد
[...]
چو برقی میجهد چیزی عجب آن دلستان باشد
از آن گوشه چه میتابد عجب آن لعل کان باشد
چیست از دور آن گوهر عجب ماهست یا اختر
که چون قندیل نورانی معلق ز آسمان باشد
عجب قندیل جان باشد درفش کاویان باشد
[...]
سر جانان ندارد هر که او را خوف جان باشد
به جان گر صحبت جانان برآید رایگان باشد
مغیلان چیست تا حاجی عنان از کعبه برپیچد
خسک در راه مشتاقان بساط پرنیان باشد
ندارد با تو بازاری مگر شوریده اسراری
[...]
کسی را کاین چنین زلف و بناگوش آن چنان باشد
اگر در دیده و دل جای دارد و جای آن باشد
بلایی گشت حسنت بر زمین و همچو تو ماهی
اگر بر آسمان باشد، بلای آسمان باشد
مرا چون هر دمی سالی ست اندر حسرت رویش
[...]
سعادت دل دهد آنرا که چون تو دلستان باشد
نمیرد تا ابد آنکس که او را چون تو جان باشد
رخت در مجمع خوبان مهی بر گرد او انجم
تنت در زیر پیراهن گل اندر پرنیان باشد
نگاری را که موی او سر اندر پای او پیچد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.