گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

طرب ایبلبلان بهار آمد

شاخ گل در چمن ببار آمد

حشمت گل شکست شوکت خار

دی برون رفت و نوبهار آمد

زاغ در باغ گو مکن غوغا

نوبت غلغل هزار آمد

آب تبت ببرد خاک چمن

ناف گل نافه تتار آمد

نرگس از سر نهاد خواب و خمار

ساقی لاله میگسار آمد

سرو طوبی و گلبنان حورا

سلسبیل آب جویبار آمد

خاک نو کرد جامه نوروز

جامه نو کن که کهنه عار آمد

خاتم جم زدست اهرمنان

در کف شاه تاجدار آمد

صاحب تاج هل اتی علی آنک

کار فرمای ذوالفقار آمد

دل آشفته با هزاران غمم

در چنین روز کام کار آمد