دردیست غم عشق که درمان نپذیرد
بگذار مریض تو باین درد بمیرد
ناچار رسد مرگ بنی نوع بشر را
هر کس بود از حلقه عشاق بمیرد
بنمای بناصح خم زلفین چلیپا
تا خرده بسودا زدگان تو نگیرد
مجبول طبیعت بودش عشق حکیما
عاشق نتواند که نصیحت بپذیرد
آشفته و قلاشم و سر حلقه او باش
پرهیز بکن کاتش ما در تو نگیرد
زحمت چه بری کاتب اعمال که درویش
دامان علی را بصف حشر بگیرد
از جرم دو عالم چه غم ار بر تو نویسند
ایزد ز علی تا که شفاعت بپذیرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل سخت چو گردید نصیحت نپذیرد
سنگ از قدم راهروان نقش نگیرد
فریاد که جز عکس مراد آینه ما
از ساده دلی صورت دیگر نپذیرد
سوزددل عشاق فزون شعله آواز
[...]
آن را که پدر تجربت و فضل نیاموخت
زود است که از کار فلک تجربه گیرد
و آن خوی که گردون نکند چاره او را
دردی است که جز مرگ مداوا نپذیرد
فرزند که راه پدران نیک نپوید
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.