عجب مکن گرت آن ترک سیمتن بکشد
بلی نسیم سحر شمع انجمن بکشد
چه باک دارد اگر صدهزار خون بخورد
بر او چه جرم اگر صدهزار تن بکشد
حذر ز مار دو گیسو و لعل ضحاکش
که دل ز خندهٔ شیرین آن دهن بکشد
زهی حریف که ماتم به بازی عشقش
که هم ببردنم او هم به باختن بکشد
شکر ز بوسه شیرین به کام خسرو رفت
به خندهام لبت ای شوخ بیسخن بکشد
به غیر زلف تو کآمد کمند گردن بت
شنیدهای به چلیپا بتی وثن بکشد
چه مذهبش بود آن تُرک مست خونآشام
که شیخ و برهمن از قهر مرد و زن بکشد
به پاکدامنی او دو عالمند گواه
اگر به هر نفسی او دوصد چو من بکشد
به بزم شمع من آشفته گر برافروزد
سزد ز غیرت اگر شمع خویشتن بکشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مرا به عاقبت این شوخ سیمتن بکشد
چو شمع سوخته روزی در انجمن بکشد
به لطف اگر بخرامد هزار دل ببرد
به قهر اگر بستیزد هزار تن بکشد
اگر خود آب حیاتست در دهان و لبش
[...]
شبی به شوخیم، آن ترک سیمتن بکشد
مرا چو شمع سحرگه در انجمن بکشد
چگونه طاقت گفت و شنیدمی آرم
از آن دو لب، که مرا ذوق یک سخن بکشد
ز بس که گشتم و چهرش عیان نگشت مرا
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.