گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

آن چه گل بود که در شهر ز بستان آمد

وین چه سرو است که از باغ به ایوان آمد

گل کجا بذله کشد دلکش و چون سرو چمد

سرو کی رفت چنین نغز و خرامان آمد

بجز آن لؤلؤ خندان بعقیق لب او

معدن لؤلؤ کی لعل بدخشان آمد

شاید ار سرو چو صوفی بدر آید بسماع

زآنکه بلبل بچمن مست و حدی خوان آمد

پرده دار حرم جاه تو شد ماه زفخر

خود بدرگاه تو با پیکر عریان آمد

تو نشستی بسمند و همه مردم گفتند

بر سر باد صبا تخت سلیمان آمد

میرسد تیغ بکف بر سر من پنداری

بت پیمان شکنم بر سر پیمان آمد

زلف خم در خمش افتاد بکف آشفته

سر سودازدگان باز بسامان آمد

آبی ای ساقی مستان تو بر آتش بفشان

کاین ثناخوان بدرت با لب عطشان آمد

پیر آتشکده عشقی و من هندویت

سجده کوی توام غایت ایمان آمد

در سحاب مژه ام موج زند سیل سرشگ

گو به کشتی بنشین نوح که طوفان آمد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
حکیم نزاری

ساقیا خیز که گل باز به بستان آمد

بلبل مست دگر باره به دستان آمد

می بگردان که برین تشت نگون سار فلک

دم به دم چون قدح دور تو گردان آمد

در چنین دور به بستان رو با خانه میا

[...]

عبید زاکانی

یار پیمان شکنم با سر پیمان آمد

دل پر درد مرا نوبت درمان آمد

این چه ماهیست که کاشانهٔ ما روشن کرد

وین چه شمعیست که بازم به شبستان آمد

بخت باز آمد و طالع در دولت بگشاد

[...]

کمال خجندی

دلبرا چشم خوشت آفت مستان آمد

نشنة لعل تو سر چشمه حیوان آمد

پرتوی ز آینه روی جهان آرایت

مطلع حسن و لطافت مه تابان آمد

شمه ای از سر گیسوی عبیر افشانت

[...]

امیرعلیشیر نوایی

در میخانه کزو عقل پریشان آمد

حلقه اش حلقه جمعیت رندان آمد

نخرامد سوی باغ نظرم سرو قدش

که گلش خون دل و خار ز مژگان آمد

بنده پیر مغانم که گدایان درش

[...]

صائب تبریزی

از سفر با رخ افروخته جانان آمد

رفت چون ماه و چو خورشید درخشان آمد

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه