آن کیست تا بر گوش جان پیغام جانان آورد
پیغام بلقیس از سبا سوی سلیمان آورد
تا جان سوی جانان شود تن پای تا سر جان شود
مشتی غبار از ره برد صد روح و ریحان آورد
نالد غریبانه دلم از بی طبیبی روز و شب
تا دردمند عشق را لعل که درمان آورد
راز درون بنهفته به اسرار دل ناگفته به
شاید طبیبی رحمتی بر درد پنهان آورد
در بوستان با دوستان مشغول عیش و عشرتم
آن کیست تا گلزار من سوی گلستان آورد
ای گلشن معنی بیا تا رونق از گلشن رود
بر قالب افسرده ام دیدار تو جان آورد
گلزار روحانی توئی این باغ و گل صورت بود
کی با بهشت جاودان کس نام بستان آورد
با سحر چشم مست تو کس دم زند از دین و دل
با کفر زلفین کجت کس نام ایمان آورد
کو هدهد شهر سبا یعنی طبیب من صبا
آشفته را یک نکهت از ملک سلیمان آورد
الحان پنهان پرورد جز عشق کس اندر جهان
کاو بلبلان شیدا کند مطرب غزلخوان آورد
کلک سخن پرداز من شرم آیدش از حضرتت
تا زیره در کرمان برد لؤلؤ بعمان آورد
در بارگاه شوکتت ای شیر حق باریم نه
گو تا ثنا گو پارسی رخ سوی سلمان آورد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساسات عمیق و دلتنگی عاشقانه میپردازد. شاعر در جستجوی پیغامی از جانان (عشق) است و با اشاره به بلقیس و سلیمان، به تمثیلاتی از عشق و ارتباط روحانی پرداخته است. او از درد و رنج خود بهخاطر عشق مینالد و میخواهد کسی به درمان دلش بیاید. شاعر به توصیف زیبایی و لطافت گلستان و گلها پرداخته و از نیاز به همراهی محبوب برای رهایی از حالت افسردگی سخن میگوید. در نهایت، او در پی این است که ایدههای رنگا رنگ و الهامبخش عشق را در دنیای خود به تصویر بکشد و به اهمیت عشق بهعنوان منبع زندگی و شادی اشاره کند.
هوش مصنوعی: کیست که بتواند با دل و جان پیغام معشوق را برساند، همانطور که بلقیس از سرزمین سبا پیامش را به سوی سلیمان آورد؟
هوش مصنوعی: وقتی که روح آدمی به سمت معشوق حرکت میکند، تن نیز از پای تا سر به او تعلق میگیرد. در این مسیر، هر ذرهای از خاک به واسطه عشق روح و شادی به ارمغان میآورد.
هوش مصنوعی: دل غریب من به خاطر بیکسی شب و روز ناله میکند، تا آنکه یار عاشق را بیابد که بتواند دردهایش را درمان کند.
هوش مصنوعی: در دل هر فرد، رازهایی نهفته است و بسیاری از احساسات و دردهایمان را نمیگوییم. اما ممکن است کسی بیاید و با محبت و رحمت، کمکی به ما کند و دردی که در دل پنهان کردهایم را درمان کند.
هوش مصنوعی: در باغ با دوستانم سرگرم خوشی و لذت هستم. چه کسی میتواند به گلزار من بیاید و مرا به بهشت گلها راهنمایی کند؟
هوش مصنوعی: ای گلشن معنویت، بیا که با حضور تو، زندگی و نشاط از وجود پژمرده و غمگین من خارج شود و دیدار تو، جان تازهای به من بدهد.
هوش مصنوعی: تو مانند یک گلزار روحانی هستی و زیبایی چهرهات به اندازهای است که هیچکس نمیتواند باغ جاویدانی را به زیبایی تو توصیف کند.
هوش مصنوعی: چشم زیبا و فریبنده تو آنقدر سحرآمیز است که هیچکس از عشق و اعتقادش صحبت نمیکند و حتی با زلفهای شگفتانگیزت، کسی نمیتواند نام ایمان را بر زبان بیاورد.
هوش مصنوعی: پرندهای از سرزمین سبا، به من که دلم آشفته است، بویی از عظمت سلیمان میآورد.
هوش مصنوعی: در دل عالم تنها عشق است که صدای نغمهها را به گوش میرساند و کسانی که عاشقاند مانند بلبلانی میسرایند و هنر موسیقی را به زیبایی به نمایش میگذارند.
هوش مصنوعی: نگاه کن، سخن قشنگ من از عظمت تو شرمنده است. همانطور که زیرهای که در کرمان برداشت میشود، به عمان نمیبرد؛ یعنی چیزهای باارزش نمیتوانند به سادگی در مکانهای نادرست قرار بگیرند.
هوش مصنوعی: ای شیر حق، در مکانی که تو شکوه داری، ما با سرود و ستایش میآییم. نگو که فقط تعریف و تمجید کنیم، بلکه روی خود را به سلمان بگردان.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.