مطرب عشق بقانون دگر پرده نواخت
کاندر این بزم مرا بیخبر و بیخود ساخت
شمع ما شاهد عامست ولی پروانه
جان خود سوخ تاز این رشگ که اغیار نواخت
هر کرا دل بیکی هست چه پروا از جمع
چشم بر غیر ندارد کسی از یار شناخت
شمع گوئی به نسیم سحری عاشق بود
زآنکه شب برد بپایان و سحرگه جانباخت
در وحدت زن و بگذر تو زکثرت که مسیح
زتجرد علمی بر سر افلاک افراخت
بسته بودم در چشم و در دل از خوبان
بیخبر خیل نظر در دل و جان اسب بتاخت
عشق برقی شد و در خرمن امکان افتاد
دوست بر جای خودو خانه ز دشمن پرداخت
شکوه زآدم نکنم تا نشوم عاق پدر
گرچه از جنت فردوس بخاکم انداخت
آدم آئینه عشق است و نگنجید بخلد
از پی تصفیه در میکده بیرق انداخت
صدف یبود و در او گوهر شهوار نهان
دست غواص از آن بحر برونش انداخت
گوهر نور علی بود نهان در صدفش
دید در آینه چون عکس علی اصل شناخت
بود آشفته مرا خاطر مجمع امشب
قصه زلف بتی رفت و پریشانم ساخت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این اشعار به عشق و تجربههای آن میپردازد. عشق او را مسحور کرده و به دنیای جدیدی واردش کرده است. او به شباهت شمع و پروانه اشاره میکند و میگوید که عشق در دل انسان شکوه و زیبایی خاصی ایجاد میکند. در این بزم، به کسانی که از عشق واقعی برخوردارند، هیچ ترسی از تنهایی و جمعیت نمیباشد.
شاعر به وحدت و زیبایی عشق مینگرد و به بیخود شدن در عشق اشاره میکند. او همزمان از جذابیتهای عشق و احساسات مختلف ناشی از آن سخن میگوید و به تضاد میان عشق و عواطف دیگر میپردازد.
در نهایت، شاعر احساساتی از قبیل سردرگمی و پریشانی را به خاطر عشق و علاقهاش به دیگری بیان میکند و نشان میدهد که هر چه عشق عمیقتر میشود، انسان را بیشتر در معرض تضادها و احساسات مختلف قرار میدهد.
هوش مصنوعی: خواننده عشق با قانون دیگری نواخت، زیرا در این مهمانی مرا بیخبر و بیخود کرد.
هوش مصنوعی: شمع ما در حضور همه روشن است، اما پروانه جانش را برای این حسادت میسوزاند که دیگران به او توجه کردهاند.
هوش مصنوعی: هر کسی که دلش متمایل به یکی باشد، از نظر دیگران هیچ هراسی ندارد. هیچکس در این حالت از محبوبش غفلت نمیکند و او را به خوبی میشناسد.
هوش مصنوعی: شمع گویی به نسیم سحر عاشق بود، زیرا شب به پایان رسید و او در صبح جان سپرد.
هوش مصنوعی: در اتحاد و یگانگی زن، کثرت و دوگانگی را فراموش کن، زیرا مسیح با علم و خلوص خود به اوج و برتری دست یافته است.
هوش مصنوعی: در دل و چشمم از زیباییهای دنیا بیخبر بودم، اما ناگهان توجه و نگاهها به قلب و جانم یورش آوردند.
هوش مصنوعی: عشق مانند یک جرقهای روشنایی به وجود آورد و در میان همهی احتمالات، دوست در جای خود باقی ماند و خانهی دشمن را ترک کرد.
هوش مصنوعی: من به خاطر انسانها شکایت نمیکنم تا اینکه به پدرم آسیب نزنم، اگر چه از بهشت فردوس به زمین رانده شدهام.
هوش مصنوعی: آدم مانند یک آئینه عشق است و نمیتواند با حسادت خود را محدود کند؛ او باید بدون کینهورزی در میکده، نشانهای از عشق و دوستی به نمایش بگذارد.
هوش مصنوعی: صدف همچون موجودی است که در درون خود مروارید ارزشمندی را پنهان کرده است و غواص، این مروارید را از دل دریا به بیرون آورده است.
هوش مصنوعی: گوهر نور علی درون صدفی پنهان است. وقتی در آینه به آن نگاه میکنی، تصویر علی را میبینی که نشانهای از شناخت واقعی است.
هوش مصنوعی: امشب در میان جمع، ذهن من بسیار مضطرب است. داستان زلفهای آن معشوقی در خاطر من در حال مرور است و باعث شده که حالتم آشفته و پریشان شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اقربا کشته پدر گرم فدا یار بتاخت
سینه عمه در آذر دل خواهر بگداخت
صبح ماتم فلکم شام عروسی پرداخت
کوکب بخت مراهیچ منجم نشناخت
مطرب این شور که در پرده عشاق نواخت
زهره از رشک بوجد آمد و بربط بنواخت
سرو دستار گر انداخته صوفی چه عجب
ساقی از این می ممزوج که در جام انداخت
خسر و حسن تونازم که بجولانگه ناز
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.