مطرب این شور که در پرده عشاق نواخت
زهره از رشک بوجد آمد و بربط بنواخت
سرو دستار گر انداخته صوفی چه عجب
ساقی از این می ممزوج که در جام انداخت
خسر و حسن تونازم که بجولانگه ناز
بر سر ماه و خور از غالیه پرچم انداخت
حیرتم از چه نظر از من و دل باز گرفت
آن که کار دو جهانرا بنگاهی میساخت
غمزه مست بتسخیر دو گیتی کافیست
ترک چشمت زدو س تیغ دو ابرو زچه آخت
خال و زلف و مژه همدست پی غارت دل
لشکر کفر بتسخیر مسلمانان تاخت
حاش لله که زند او در دیگر همه عمر
تا که آشفته در پیر خرابات شناخت
پیر میخانه توحید علی دست خدا
کز تف تیغ خس و خار جهانرا پرداخت
وقت آنست کش اکسیر زنی بر مس قلب
زآنکه در بوته مهر تو همه عمر گداخت
مانده در شش در حیرت برهانش زکرم
جز قمار غم تو با دگری نرد نباخت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به توصیف حال و هوای عاشقانه و حسرتهای عاطفی پرداخته است. او از لحن مطرب و اثر آن بر شور و شوق در دل عاشق میگوید. در حالی که معشوق او با زیباییهایش مدهوش کننده است، شاعر از غم و اندوه ناشی از عشق و زخمهایی که این عشق بر دلش گذاشته نیز سخن به میان میآورد. او به تصویر کشیدن عشق و میخانه و بادهنوشی میپردازد و ریشه در باورهای عرفانی دارد. در نهایت، شاعر به اهمیت عشق و حیرت از وجود معشوق اشاره میکند و نتیجهگیری میکند که همه چیز در این عشق و اشتیاق خلاصه میشود.
هوش مصنوعی: خوانندهٔ این آهنگ، نغمهای را در میان عاشقان مینوازد که باعث میشود زهره (الههٔ زیبایی) از حسادت به وجد بیاید و سازش را بهصدا درآورد.
هوش مصنوعی: اگر صوفی دستار خود را کنار گذاشته است، جای تعجبی نیست؛ چرا که ساقی این شراب را با هم ترکیب کرده و در جام ریخته است.
هوش مصنوعی: شکوه و زیبایی آن شخص به حدی است که میتوان او را همراه با زیبایی ماه و خورشید توصیف کرد، گویی در میانه میدان عشق و زیبایی در حال رقص و ناز است.
هوش مصنوعی: من از چه موضوعی حیرانم؟ کسی که به تماشای کارهای دو جهان پرداخته، دل من را از خود گرفته و از من دور کرده است.
هوش مصنوعی: نگاه فریبنده و دلربای تو برای تسخیر تمام دنیا کافی است. نیازی نیست که چشمانت را دور کنی یا ابروانت را به حالت قهر درآوری.
هوش مصنوعی: مو و ریشههای مو و مژهها همه با هم برای ربودن دل آمادهاند و مانند لشکری که به سرزمین مسلمانان حمله کرده، بر دلهای ما تسلط پیدا میکنند.
هوش مصنوعی: هرگز نمیخواهم به معنای زندگی عادی و بیخبر از حقیقت بسنده کنم، تا زمانی که در محفل خراباتیان بفهمم که زندگی واقعی چیست و حقایق زندگی را درک کنم.
هوش مصنوعی: پیر مِیخانهای که به توحید علی معتقد است، دست خداوند را میبیند که با تفنگی از تیغها و خاری که دنیا را پر کرده، آن را سامان میدهد.
هوش مصنوعی: زمان آن رسیده است که با تغییر و تحولاتی در قلب خود، به عشق تو بپردازم، زیرا تمام عمر در گرمای عشق تو سپری کردهام.
هوش مصنوعی: در شش در، در حیرت و سردرگمی هستم و نمیتوانم به غیر از بازی غم تو با دیگری فکر کنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اقربا کشته پدر گرم فدا یار بتاخت
سینه عمه در آذر دل خواهر بگداخت
صبح ماتم فلکم شام عروسی پرداخت
کوکب بخت مراهیچ منجم نشناخت
مطرب عشق بقانون دگر پرده نواخت
کاندر این بزم مرا بیخبر و بیخود ساخت
شمع ما شاهد عامست ولی پروانه
جان خود سوخ تاز این رشگ که اغیار نواخت
هر کرا دل بیکی هست چه پروا از جمع
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.