گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

تو را که یوسف اندر چه زنخدانست

چه غم که صد چو منت مبتلای زندانست

بدشت عشق زبس تشنه کام گردیدم

سراب دیم و گفتم که آب حیوانست

تو رفتی و نبود بینشم بچشم بصبر

اگر بدیده بود بینشی زانسانست

زعرش میگذرد آهم و بتو نرسید

گرفتم آنکه تو را آستان بکیوانست

دلیل بر ستم و بیوفائی خوبان

حدیث یوسف مصری و پیر کنعانست

نه آب و خاک و نه از آتش و نه از باد است

که عشق اقدس بیرون زچار ارکانست

بعیش خلوت صوفی چو رند شاهد باز

نمود خرقه بمی رنگ و پاکدامانست

فقیه شهر نداند رموز وحدت را

زواجبش چه خبر پای بند امکانست

اگر چه هست فلاطون بمکتب عشقت

ادیبش ار تو نه ای کودک دبستانست

هوس موز زو مگو عشق مطلق است مرا

میان کعبه و بتخانه صد بیابانست

بداغ عشق بسوز و بر طبیب منال

که هر که عاشق او درد عین درمانست

چه غم خوری تو زدیوان حشر آشفته

تو را که نام علی زیب بخش دیوانست

مپیچ در خم زلف بتان کز این سودا

مدام خاطرت آشفته وپریشانست

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
انوری

کمال دین محمد محمد آنکه برای

جمال حضرت و صدر و وزیر سلطانست

نفاذ حکم و قضا و قدرت قدر وسع آنک

به حل و عقد ممالک منوب دورانست

سپهر برشده تا رای روشنش دیدست

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از انوری
کمال‌الدین اسماعیل

دلم در آرزوی عشق روی جانانست

بعشق می نرسم این همه بلا زانست

همه ازین سوی عشقست هر چه رنج و بلاست

چو جان بعشق گروکشت کار اسانست

چو اهل عشق نباشی و لاف عشق زنی

[...]

حکیم نزاری

به قامت تو که تشویش سرو بستان است

به طلعت تو که تشویر ماه تابان است

به ابروی تو که جفت است و در جهان طاق است

به گیسوی تو که دلگیر تر ز قطران است

به سینه ی تو که از رشک اش آب گردد سیم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از حکیم نزاری
خواجوی کرمانی

اگرچه بلبل طبعم هزار دستانست

حدیث من گل صد برگ گلشن جانست

ز بیم چنگل شاهین جان شکار فراق

دلم چو مرغ چمن روز و شب در افغانست

چو تاب زلف عروسان حجله خانه ی طبع

[...]

جهان ملک خاتون

بنای خاطر ما از غم تو ویرانست

ز سوز عشق رخت آتشیم در جانست

اگر ز من طلبد جان از او دریغم نیست

هزار جان عزیزم فدای جانانست

به عید روی تو گفتم به دل چه چاره کنم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از جهان ملک خاتون
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه