گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

سود ره عشق چیست جمله زیان است

سود من است ار زیان اهل جهان است

عاشق صادق زیان و سود نداند

عاقل کامل بفکر سود و زیان است

زردی رخساره با طبیب بگفتم

گفت می سرخ دافع یرقان است

گفته جانانه ات مفرح یاقوت

صحبت بیگانه مورث خفقان است

سر زکمندت جوان و پیر نپیچند

زلف دراز تو دام پیر و جوان است

غمزه مست تو خصم مردم هشیار

فتنه چشمت بلای دور زمان است

عشق بجز کشور یقین نکند جا

حالت سودا قرین ظن و گمان است

ظن حسن سر زند زحسن شریرت

در حق اهل قیاس ظن من آن است

حالت آشفته دوش دید حکیمی

گفت پریشانیش بزلف بتان است

گو نکشد ابروی تو تیغ بمردم

کز خط سبزت بدست خط امان است

خط نه که طغرای مدح حیدر صفدر

کز رخ خوبان روزگار عیان است

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
کمال خجندی

بر دو رخ من در جوی خون که روانست

از تو مرا سرخ رونی در جهان است

نیست کسی در پناه عشق تو ما را

درد تو با جان و دل وظیفه رسان است

روز و شبم سوز وکش چو شمع که عاشق

[...]

الهامی کرمانشاهی

مژده که میلاد شاه عرش مکان است

عید پیمبر شه زمین و زمان است

باعث ایجاد کاینات محمد

کز رخ او جلوه ی خدای عیان است

نور نخستین و خلق اول احمد

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه