سنبل بوستان ز زلف تو سحرگه تاب داشت
نرگس مسکین ز شرم چشم مستت خواب داشت
گل چو لیلا برکشیده از رخ زیبا نقاب
ابر همچون چشم مجنون در مزه سیلاب داشت
عقل را سودای شاهی بود بر سر ناگهان
کوس عشقت شهربند عقل در طبطاب داشت
شیخ کو تا گیردش غافل که چشم مست تو
مست بود و شب همه شب تکیه بر محراب داشت
گفتیم تقوی نگه دار ار چه عاشق گشتهای
عشق آتش بود و تقوی حالت سیماب داشت
بود لعلت در تبسم باز بردی نام غیر
در میان تنک شکر از چه زهر ناب داشت
بحر وحدت برنتابد گوهری چون مرتضی
شهر امکان با وجودش کی ندانم تاب داشت
دوش در کویش سگ خویشم همیخواند از کرم
حبذا آشفته کز لطفش بسی القاب داشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دوش دور از رویت ای جان جانم از غم تاب داشت
ابر چشمم بر رخ از سودای دل سیلاب داشت
در تفکر عقل مسکین پایمال عشق شد
با پریشانی دل شوریده چشم خواب داشت
کوس غارت زد فراقت گرد شهرستان دل
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.