خضر را راه بسرچشمه حیوان تو نیست
اهرمن را خبر از مهر سلیمان تو نیست
تا کمان ابروی تو کرده بزه تیر کمان
سینه ای نیست که مجروح بپیکان تو نیست
تا خم زلف بگرد ذقنت حلقه زده
یوسفی نیست که در چاه زنخدان تو نیست
زاهدی نیست در این شهر که با زهد و ورع
کاو خراب از اثر غمزه فتان تو نیست
اگر ای کعبه دهد دست طواف حرمت
حاجیان را غمی از خار مغیلان تو نیست
گر بجولانگه تو رستم دستان آید
که بدستان و حیل در خور جولان تو نیست
من بهر جمع حدیث خم زلفت گویم
تا نگویند که آشفته پریشان تو نیست
طوطی خط چه عجب پرزند ار گرد لبت
شکری نیست که در کنج نمکدان تو نیست
نرود حرف در آن نقطه موهوم حکیم
نکتهای نیست که در لعل سخندان تو نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و ویژگیهای خاص محبوب معشوق اشاره دارد. شاعر با استفاده از تصاویر و نمادهایی همچون «ابرو»، «زلف» و «چشم»، به توصیف بُعد زنده و بینظیر معشوق میپردازد. او به این نکته تأکید میکند که هیچ کس و هیچ چیز قابل مقایسه با جذابیت و سحر معشوق نیست. شاعر مکرراً به خصوصیات فیزیکی معشوق اشاره میکند و از تأثیر عمیق و شگفتانگیز او بر دیگران سخن میگوید. به طور کلی، این شعر به شدت غنایی و عاشقانه است و در آن از عشق و معشوق به عنوان محور اصلی بحث شده است.
هوش مصنوعی: خضر، یعنی نگهبان زندگی جاودان، نمیتواند از راه به چشمه حیات تو برسد. و اهریمن، یعنی نیروی شر، نیز از محبت و عشق تو آگاه نیست.
هوش مصنوعی: چنین است که وقتی ابروی تو مثل کمانی خمیدهاست، هیچ سینهای وجود ندارد که مورد هدف تیر تو قرار نگیرد و آسیب نبیند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که زلفهای تو به دور گردن تو پیچیده نشده و حلقهای مانند آنچه یوسف در چاه داشت، وجود ندارد، نشاندهنده این است که در چهرهات هیچ نشانهای از زیبایی و دلربایی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: در این شهر هیچ عابدی وجود ندارد که با تقوا و پرهیزکاریاش، خراب و دگرگون نشده باشد از تاثیر نگاه فریبنده تو.
هوش مصنوعی: اگر ای کعبه دست به دور تو بگردانند و حرمت زائران تو را حفظ کنند، نگران خاری که بر روی زمین است، نخواهی بود.
هوش مصنوعی: اگر در میدان مبارزه، رستم دستان به شما نزدیک شود، دیگر هیچ چالاکی و تدبیری برای مقابله با شما کافی نخواهد بود.
هوش مصنوعی: من برای جمعکردن داستانهایی درباره خم زلفت صحبت میکنم، تا کسی نگفت که تو آشفته و بیقرار نیستی.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به زیبایی و شیرینی صحبت میکند، از اهمیت و کمبود عشق و محبت سخن میگوید. او به نوعی بیان میکند که اگر عشق و محبت در کلام وجود نداشته باشد، هیچ چیز دیگری هم ارزش زیادی ندارد. به این ترتیب، بر لزوم ابراز احساسات و عشق تأکید میکند و نشان میدهد که بیمحبتی و بیاحساسی چگونه میتواند زندگی را بیمعنا کند.
هوش مصنوعی: حرف و سخن در آن نقطه نامشخص نمیتواند برود؛ چون هیچ نکتهای نیست که در زیبایی و eloquence تو پیدا نشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل نماندهست که گوی خم چوگان تو نیست
خصم را پای گریز از سر میدان تو نیست
تا سر زلف پریشان تو در جمع آمد
هیچ مجموع ندانم که پریشان تو نیست
در تو حیرانم و اوصاف معانی که تو راست
[...]
در سراپای شهید غم پنهان تو نیست
گل زخمی که نظرکرده مژگان تو نیست
جای آن است که بیتابی سیماب کند
یک نفس گر سر آیینه به دامان تو نیست
گریه ابر ندارد نمک اشک مرا
[...]
مستی عشق به جز غمزهٔ چشمان تو نیست
زآنکه این نشئه به جز در خُم مستان تو نیست
تا که سیخ مژه را تافته بر آتش روی
نیست یک دل که بر این آتش بریان تو نیست
لعل شیرین تو ساید نمکم بر دل ریش
[...]
ای بشر چیست بغیر از تو که ان آن تو نیست
وان کدام آیت تکریم که در شان تو نیست
چه سرائیست که بر روی تو نگشوده درش
چه مقامیست که آن عرصه جولان تو نیست
از ثری تا بثریا و زمه تا ماهی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.