یارب این پیکر مطبوع چه نفس عجبست
کافت ملک عجم فتنه خیل عربست
زهر کز دست تو ریزد بایاغم شکر است
تیر کز شست تو آید بمذاقم رطبست
دلم ار خواهش وصل از تو کند رنجه مباش
کار دیوانه تو دانی که برون از ادبست
دوش آن لعل می آلود مرا سرخوش داشت
شیخ پنداشت که مستیم زماء العنبست
در شب هجر خدا را بلبم نه لب لعل
تا ببینند مرا خلق که جانم بلبست
بجز آن خال سیه کز رخ تو گشته عیان
هیچ هند و نشنیدم که زماهش نسبست
بسر زلف تو تابست دل آشفته زجان
روز خوش هیچ نبیند که گرفتار شبست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به زیبایی و جذابیت یک معشوق اشاره میکند و از تأثیرات عمیق عشق بر دل و جان خود سخن میگوید. او به زیبایی صورت معشوق و تأثیرات لذتبخش و در عین حال دردناک عشق اشاره میکند. شاعر از نازکی حال دلش و عذابهایی که ناشی از دوری معشوق است میگوید و همچنین به ناپایداری زندگی و شبهای پر از غم اشاره میکند. در نهایت، اشاره به خال سیاه معشوق به عنوان نشانهای از عشق و زیبایی او میکند و از این که زندگی بدون معشوقش در شبهای تاریک هیچ ارزش و خوشی ندارد، سخن میگوید.
هوش مصنوعی: ای خداوند، این بدن زیبا چه نفس شگفتانگیزی دارد که باعث شده فرشتگان عجم در برابر جمع عرب دچار حیرت و شگفتی شوند.
هوش مصنوعی: هر چه از دست تو به من برسد، به نظر شیرین و خوشمزه میآید؛ حتی اگر تو زهر و تلخی بریزی، باز هم برای من مثل میوههای خوشمزه است.
هوش مصنوعی: اگر دلم بخواهد که به تو وصل شود، اذیت نکن. تو خود میدانی که این کار خارج از آداب و رسوم است.
هوش مصنوعی: دیشب آن سنگ مروارید مانند مرا شاد کرده بود و شیخ فکر میکرد که ما از شراب سُکر کردهایم و از خوشحالی در عالم خوابیم.
هوش مصنوعی: در شب جدایی، من به جای لبهای زیبا، نام خدا را بر زبان میآورم تا مردم ببینند که جان من به عشق او گرفتار شده است.
هوش مصنوعی: به جز آن خال سیاه که بر چهره تو نمایان شده، هیچ زیبایی و نیکی دیگری ندیدم که به من نسبت داده شود.
هوش مصنوعی: شکوه و زیبایی زلف تو باعث شده که دل من به شدت آشفته و ناآرام باشد. روزهای خوش را نمیتوانم ببینم، زیرا در تاریکی شب گرفتار هستم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عاشق و مست ویم زانکه بدین میمون دست
یال میشوم سیهلک را کاخ اندر بست
خواست آن یال چو جلان تنش از کاخ شکست
خواست بی فایده بد چون نشد از . . . دن پست
ساقیا خیز که هنگام نشاط و طربست
خاصه امروز که خود عیش و طرب را سببست
فارغ از عیش در اینروز نشستن عجبست
هر کجا عاشق زاریست خلاص از تعبست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.