وه که جز جور و جفا رسم نکورویان نیست
بیوفا هست گل باغ و چه گل رویان نیست
کیمیائیست وفا گرچه در این دور زمان
کیست کز جان و دل اکسیر مرا جویان نیست
بس سکندر زپی چشمه حیوان جا داد
نتوان گفت که کس در طلبش پویان نیست
هر کرا بار بود در حرم خلوت یار
غمش از سرزنش گفته بدگویان نیست
گر کسی یار نکو روی در آغوش کشید
فارغ از شنعت پی در پی بدجویان نیست
عاقلش آدمی آشفته نخواند هرگز
هر که دیوانه زنجیر پریرویان نیست
در بر اهل ادب صاحب دیوان نبود
هر کرا نام علی زیب ده دیوان نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کفر و ایمان دو طریقیست که آن پنهان نیست
فرق این هر دو بنزدیک خرد آسان نیست
کفر نزدیک خرد نیست چو ایمان که بوصف
اهرمن را صفت برتری یزدان نیست
گهر ایمان جستهست ز ارکان سپهر
[...]
در من این هست که صبرم ز نکورویان نیست
زرق نفروشم و زهدی ننمایم کان نیست
ای که منظور ببینی و تأمل نکنی
گر تو را قوت این هست مرا امکان نیست
ترک خوبان خطا عین صوابست ولیک
[...]
هر که دیوانه رخسار پریرویان نیست
آدمی زاده مگوئید که او حیوان نیست
هر که چون شمع نسوزد نشود روشن دل
محرم وصل حریم حرم جانان نیست
کو بکو قرب در آن کوی که بارش ندهند
[...]
آیتی چون خط مشکین تو در قرآن نیست
نقطه چون خال تو در دایره امکان نیست
محک آدمیان چهره گندم گون است
دست رد هر که بر این رنگ زند انسان نیست
دید تا قامت موزون ترا سرو سهی
[...]
اگرت دیده و دل شیفته و گریان نیست
برو ای خواجه که در عشق ترا فرمان نیست
منظر دوست چرا از نظری اشک فشان
نوبهاریست که دروی اثر از باران نیست
روی بیگانه چو روز است ولی روز فراق
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.