خورشید رخت زیر خم زلف نهانست
لیکن چه نهانی که بشب ماه عیانست
چشم تو چو ترکیب کماندار که از زلف
آویخته پیوسته کمندش بکمانست
لعلت سخنی گفت و یقینم شده حاصل
در جوهر فردی که همه وهم و گمانست
سودست بسودای تو سر دادن عشاق
کی عاشق صادق بغم سود و زیانست
یک بوسه از آن لعل می آلود خدا را
کان شکر و یاقوت دوای خفقانست
غم نیست کسی را که بهشت است نشمین
کی پیر شود هر که اسیر تو جوانست
چون زردی رخساره نشانی بود از عشق
عشاق تو را زان همه رنج یرقانست
هر صبح بگلزار هوا غالیه بیزاست
تا زلف که در راه صبا مشک فشانست
ما نیک بجستیم نشان تو در آفاق
رنگی نه که گوئیم که بهمان و فلانست
انوار تو در جمله ذرات هویدا
بیش از همه در مهدی وهادی زمانست
دیدن نتوان هیچت و پیداست که هستی
چون روح که اندر تن و معنی نه بیانست
تا ساقی دور است شه بزم ولایت
آشفته کجا چشم بدست دگرانست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
المنة لله که این ماه خزانست
ماه شدن و آمدن راه رزانست
از بسکه درین راه رز انگور کشانند
این راه رز ایدون چو ره کاهکشانست
چون قوسِ قزح برگِ رزان رنگبهرنگند
[...]
هجران تو این شهره صنم باد خزانست
کاین روی من از هجر تو چون برگ رزانست
در طبع نشاطم طمع وصل چنانست
در باغ دلم باد فراق تو همانست
رازی ز ازل در دل عشاق نهانست
زان راز خبر یافت کسی را که عیانست
او را ز پس پردهٔ اغیار دوم نیست
زان مثل ندارد که شهنشاه جهانست
گویند ازین میدان آن را که درآمد
[...]
صدر ثقة الدین کنف خلق جهانست
خاک دراو کعبهٔ اشراف زمانست
آراسته از طالع او روی سپهرست
افروخته از طلعت او صحن جهانست
در خدمت او تقویت خرد و بزرگست
[...]
ای دیده در آن شکل و شمایل نظری کن
گر زآنکه تو را آرزوی دیدن جانست
روئیست در آن چشم جهانی متحیر
زلفی که پریشانی احوال جهانست
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.