خون میخوری و نیستت از خلق مخافت
تا چند کنی شوخی؟ تا چند ظرافت؟
ای حسن و صباحت اثری از گل رویت
از چاه زنخدان تو خورد آب لطافت
بوی میش آورد سوی خانه خمار
زاهد که مکان داشت به بازار خرافت
در راه طلب راحت و رنج است مساوی
عاشق بود آسوده ز آسایش و آفت
قرب در جانان طلب دور شو از خود
کاین دوریت از سر ببرد بعد مسافت
ای مغبچه در دیر مغان پرده برافکن
تا کعبه سوی دیر شتابد به شرافت
مهمان نتوان بود مگر خوان بلا را
گر عشق نهد سفرهای از بهر ضیافت
آشفته به جز مهر تو در دل ندهد راه
بر غیر علی نیست سزا تخت خلافت
در هر دو جهان مالک ملکی به حقیقت
بر کون و مکان جمله خدایی به اضافت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به نوعی سخنان عاشقانه و فلسفی را دربر دارد. شاعر در آن به زیبایی و جذبه محبوب اشاره میکند و از ناز و ظرافت او سخن میگوید. در عین حال، تمایز میان عشق و راحتی را مطرح کرده و به تلاش برای نزدیک شدن به محبوب اشاره میکند. در آخر نیز تاکید میشود که حقیقت عشق و معرفت الهی در ارتباط با محبوب واقعی است و در این راه، آرامش و درد یکسان هستند. شاعر مخاطب را به فراموشی خود و نزدیکی به معشوق فرا میخواند و بر لزوم عشق و طلب جانان تاکید میکند.
هوش مصنوعی: تو از دیگران خون میمکشی و خودت را پنهان میکنی، اما تا کی میخواهی این بازی را ادامه بدهی؟ تا کی میخواهی در این دقت و ظرافت باشی؟
هوش مصنوعی: ای زیبایی و جذابیت! اثر زیبایی تو مانند گلی است که از چاه گودی گونهات، آب لطیف و دلانگیزی میخورد.
هوش مصنوعی: بوی خوش شراب به خانهی زاهد میرسد، در حالی که او در بازار افکار باطل و توهمات خود غرق است.
هوش مصنوعی: در مسیر دستیابی به خواستهها، راحتی و سختی برابرند. عاشق کسی است که حتی اگر آفتی برایش پیش بیاید، از آسایش خود نیز آرامش دارد.
هوش مصنوعی: به دوستی نزدیک شو و از خودخواهی و خودمحوری فاصله بگیر، زیرا این خودمحوری باعث میشود که محبت و ارتباطی که میخواهی به سختی به دست آید و مسافتهای دورتر از تو برداشته شود.
هوش مصنوعی: ای دختر شرابخانه، پرده را کنار بزن تا آنجا که کعبه نیز به خاطر بزرگیات به سمت دیر شتابان بیفتد.
هوش مصنوعی: برای اینکه بتوانیم به مهمانی بیاییم، باید با سختیها و دردهای عشق کنار بیاییم، چرا که عشق، سفرهای برای پذیرایی از ما میگستراند.
هوش مصنوعی: در دل من هیچچیز جز عشق تو جا ندارد و هیچکس دیگری نمیتواند در آن راه پیدا کند. جز علی، کسی برای خلافت شایسته نیست.
هوش مصنوعی: در هر دو جهان، کسی که حقیقتاً صاحب و مالك است، به خداوند نسبت دارد و در تمام موجودات و مکانها، همه چیز به او تعلق دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
المتنة لله که تأیید ظفر یافت
صدری که ازودولت و دین رونق و فریافت
المنة لله که چو فردوس شد امروز
آنشهر که از غیبت او شکل سقریافت
المنة لله که ازاین مقدم میمون
[...]
ای دیدنت آسایش و خندیدنت آفت
گوی از همه خوبان بربودی به لطافت
ای صورت دیبای خطایی به نکویی
وی قطره باران بهاری به نظافت
هر ملک وجودی که به شوخی بگرفتی
[...]
حسنت همه آشوب و جمالت همه آفت
شوخی به تو منسوب و جفا با تو اضافت
ای باد صبا را ز نسیم تو روانی
وی آب روان را ز خیال تو لطافت
گر پای رود در ره تو خوف عظیمست
[...]
اهلی چه خوش آنعید که او سوی تو بشتافت
بس عید بیابی کم از آن لیک توان یافت
ای جسم تو بگرفته ز جان باج لطافت
جان را همه آسیبی و دل را همه آفت
جان را بود آن لطف که در جسم کند جای
تو جای بجان کرده ای از فرط لطافت
پرداختم از غیر تو دل بهر تو آری
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.