بیا و پرده برانداز از جمال ای دوست
به عاشقان بنما حسن لایزال ای دوست
بتا ز عاشق صادق مپوش روی جمیل
چرا که آینه شد مظهر جمال ای دوست
مرا که در سم گلگون تو نشد سر خاک
چگونه سر به در آرم ز انفعال ای دوست
حضور غیر به کویت ملالت از چه دهد
که در بهشت ندیده است کس ملال ای دوست
به احتمال وفا عمرها به سر بردم
نمانده است دگر جای احتمال ای دوست
سواد چشم من آن خال و زلف رشته جان
کجا زره بردم کس به زلف و خال ای دوست
مرا دوهفتهمها بیتو صبر هفته نبود
چه شد که کار کشیده به ماه و سال ای دوست
درآ به خانهام ای ماه مشتریغبغب
برآر کوکب آشفته از وبال ای دوست
اگر مسیح که محتاج یک دم از لب تست
وگر که خضر بود تشنه زلال ای دوست
پناه ماست در آستان حضرت تو
اگرچه هست مرا خصم بدسگال ای دوست
اگر زمانه پلنگافکنست و روبهباز
بگیر سلسله سر ذوالجلال ای دوست
کنون که پیر مغانم ز اهل میکده خواند
به جام جم ندهد کاسه سفال ای دوست
مزن دلا در دیگر بهر زه بهر طلب
که نیست در دو جهان جز علی و آل ای دوست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از دوست خود میخواهد که زیباییهایش را به عاشقان نشان دهد و بر پردهها پردهبرداری کند. او به عشق و وفاداری اشاره میکند و از عواطف و احساسات عمیق خود نسبت به دوستش میگوید. شاعر میگوید که چطور در عشق به دوستش غم و ملالی حس نمیکند و از بندگی و عشق به او سخن میگوید. همچنین اشاره میکند که او به دنبال حقیقت و زیبایی در دو عالم است و هیچ چیز دیگری جز عشق به او برایش ارزش ندارد. در نهایت، شاعر با اشاره به گذر عمر و نیاز به محبت دوست، تاکید میکند که تنها عشق به علی و آل اوست که در زندگی اهمیت دارد.
هوش مصنوعی: بیا و زیباییات را به نمایش بگذار، ای دوست، تا عاشقان بتوانند از زیبایی همیشگی تو بهرهمند شوند.
هوش مصنوعی: ای معشوق، روی زیبایت را از عاشق صادق مخفی نکن، زیرا که آینه جلوهگاه زیبایی تو شده است، ای دوست.
هوش مصنوعی: من که در عشق تو هنوز در خاک پای تو ماندهام، چگونه میتوانم از این حالت بیحالی بیرون بیایم، ای دوست؟
هوش مصنوعی: حضور فرد دیگری در کنار تو چه سرگرمیای میتواند داشته باشد، وقتی که هیچکس در بهشت از دلزدگی خبر ندارد، ای دوست.
هوش مصنوعی: من به احتمال وفا، سالها عمر خود را سپری کردم و دیگر جایی برای امید به وفا باقی نمانده است، ای دوست.
هوش مصنوعی: چشم من به آن خال و زلف تو عادت کرده است، اما من دیگر توان برداشتن زره را ندارم. هیچکس نمیتواند به زیبایی زلف و خال تو توجه کند، ای دوست.
هوش مصنوعی: دو هفتهای که بدون تو گذشت، برای من مثل یک هفته هم طاقتفرسا بود. چه شده که حالا این وضعیت به ماهها و سالها کشیده است، ای دوست؟
هوش مصنوعی: به خانهام بیا ای عشق، چهرهات را زیبا و دلربا نشان بده، و ستاره ناراحت را از نگرانی و عذاب رهایی ببخش، ای دوست.
هوش مصنوعی: اگر مسیح در لحظهای به لبهای تو نیاز داشته باشد و حتی اگر خضر هم باشد، باز هم او تشنهٔ زلال وجود توست، ای دوست.
هوش مصنوعی: ای دوست، من به حضور تو پناه میآورم، حتی اگر دشمنان بدخواهی داشته باشم.
هوش مصنوعی: اگر روزگار پر از خشونت و خطر است، ای دوست، از حق و حقیقت دست برندار و به حمایت از عظمت و بزرگی بایست.
هوش مصنوعی: اکنون که مردی که به کار بادهنوشی و میگساری مشغول است، مرا به میکده فراخوانده، دیگر جام جمشید (جام پر از راز و حیات) به من نده و کاسهای از سفال را به من بسپار ای دوست.
هوش مصنوعی: ای دل، در جستجوی چیزهای دیگر نباش، زیرا در این دو جهان چیزی جز علی و فرزندان او وجود ندارد، ای دوست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مشابهیابی بر اساس وزن و قافیه
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.