گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

اگرچه ماه عبادت تو ای مه رجبی

بیا بیا که مرا اصل مایهٔ طربی

بیار بوسه از آن لب به روزه‌دار وصال

خوش است روزه گشودن به شرع از رطبی

کنند با همه آلایش ار کرامت‌ها

عجب مدار ز عشّاق کار بوالعجبی

مرا حیات میسر نمی‌شود بی‌تو

که همچو روح روانم تو در رگ عصبی

مسبب است خدا لیک لازم است اسباب

حیات مرده‌دلان را تو ساقیا سببی

اگر ز رنگ بود اصل دوده‌ات ای خال

به چشم دیده‌ور از زنگیانِ مه‌نسبی

گهی به عقدهٔ راس و ذنب فتد گر خور

تو آفتاب به هر مه به عقدهٔ ذنبی

مرا ز زلف و بناگوش توست صبح و مسا

جز این به کشور عشّاق نیست روز و شبی

طبیب حُسن علاجش کند به عنابی

مریض عشق که دارد ز هجر تاب و تبی

حکیم بود به وهم گمان که یار ز لطف

به حل مسئلهٔ جزء برگشود لبی

بگیر طُرّهٔ ساقی که تار خوشدلی است

ز شیخ دیده‌ای آشفته گر غم و تعبی

تویی که ساقی مستان و دست یزدانی

امام هر عجم و پیشوای هر عربی

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
مولانا

ربود عقل و دلم را جمال آن عربی

درون غمزه مستش هزار بوالعجبی

هزار عقل و ادب داشتم من ای خواجه

کنون چو مست و خرابم صلای بی‌ادبی

مسبب سبب این جا در سبب بربست

[...]

ابن یمین

دلا تفرج فردوس اگر همی طلبی

بیا و نزهت فردوس بین در این طنبی

ببین زپر تو جام پر از عجایب او

بچرخ آنیه گون بر هزار بوالعجبی

چو گفتمش طنبی عقل رهنمایم گفت

[...]

کمال خجندی

اگر ز محنت دنیا خلاص می‌طلبی

بنوش باده گلگون ز شیشه حلبی

چنان به آب عنب تشنه‌ام که صورت آن

برون نمی‌رودم از حدیقة عنبی

شراب و شاهد و سیم و زرم طفیل تو باد

[...]

قاسم انوار

به جان تو، که خمارم به غایت، ای چلبی

بریز باده حمرا به شیشه حلبی

چو مست جام «اناالحق » شوم، چنانکه مپرس

هم از تو در تو گریزم ز شرم بی ادبی

همیشه حسن سبب را بجان خریدارم

[...]

جامی

نشان جام جم و آب خضر می طلبی

ز شیشه حلبی و باده عنبی

چه شد ز کوی تو گر یک دو روز ماندم دور

لدیک روحی و قلبی الیک منقلبی

اگر چه پایه قدرت فراز کیوان است

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از جامی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه