گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

زدستم برنمی آید که از پا برکشم خاری

ندارم پا که بگذارم قدم بر طرف گلزاری

نه تنها خار بر پایم شکست ایدوستان دستی

که بشکسته بپای دل مرا از نوگلی خاری

بکن نائی تو معذورم کز آن شکر دهان دورم

چو نی از بندبند من گر آید ناله زاری

نیم من مشتری گر صد چو یوسف را دهی ارزان

که من با یوسفی دارم بمصر عشق بازاری

بجاز زر سری دارم بگیر و جام می در ده

وگر نه خرقه ام بر تن نه بر سر مانده دستاری

دیار حق شناسان زین جهان بیرون بود گویا

کاز ایشان نیست در دیر خراب آباد دیاری

بجز خار و خسی برجا نماند از آشیان من

برو بگذر تو ای برق و از او مگذار آثاری

نپوشم حق تو حاشا کنم منصوروار افشا

کنند آماده اغیارت گر از هر گوشه ام داری

توئی بت برهمن دل واله و آشفته مویت

اگر که بت پرستان را صلیبی هست و زناری

خرابم کرد دوران و ببادم داد ای مولا

تو آبادم بکن زیرا که امکانرا تو معماری

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
فرخی سیستانی

امیرا! تو به هر خوبی و نیکویی سزاواری

ازیرا خوب کرداری چنان چون خوب دیداری

توان گفتن ترا کاندر جهان فردی و بی یاری

به دانایی و بینایی و بیداری و هشیاری

حدیث ملک و کار عالم و شغل جهانداری

[...]

قطران تبریزی

ز بوی باد آزاری ز نقش ابر نیسانی

نه پندارم که با بستان بهشت عدن یاد آری

شده کافور مینائی براغ از صنع یزدانی

شده دینار مرجانی بباغ از فعل داداری

گل و شمشاد دیداری ترنج و نار پنهانی

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از قطران تبریزی
انوری

خداوند که داند خواست عذر لطف دوشینت

چه سازم وز که خواهم یارب امروز اندرین یاری

ندارد بنده استحقاق این چندین خداوندی

ولیکن تو خداوندا خداوندی آن داری

به مستی خارجی‌ها کرده‌ام چندان که از خجلت

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از انوری
مجیرالدین بیلقانی

جهان از برف پر کافور قیصوریست پنداری

بیاور باده روشن که شد روی هوا تاری

نه به زین موسمی باشد ز بهر عیش و میخواری

نه سلطان ارسلان دارد نظیری در جهانداری

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از مجیرالدین بیلقانی
عطار

تو را تا سر بود برجا کجا داری کله داری

که شمع از بی سری یابد کلاه از نور جباری

سر یک موی سر مفراز و سر در باز و سر بر نه

اگر پیش سر اندازان سزای تن، سری داری

چو بار آمد سر یحیی سرش بر تیرگی ماند

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه