توئی آن گل که معروفی بهر گلشن به بیرنگی
اگر چه از تو دارد رنگ نقش کلک ارژنگی
زتو بس نقش پیدا و تو پنهان طرفه نقاشی
بهر گل رنگ و بو دادی و معروفی به بیرنگی
خطرها در بیابان طلب بس هست سالک را
نترسد از هجوم خصم و رهزن غازی جنگی
سماع عاشقان از پرده عشق است ای صوفی
نمی آرد بوجدش بانگ رود و زهره چنگی
تو سلطان و همه امکان تو را خیل حشم باشد
عجب دارم که چون جا کرده ای در دل باین تنگی
برد دل از پری پنهان و پیدا از بنی آدم
ندیده دیده دوران چنین لولی بدین شنگی
نه هر برگ گیاهی گل نه هر مرغی بود بلبل
نه زآنها آید این بوی و زاینها آن خوش آهنگی
مدیح مرتضی نور خدا میگویم آشفته
چه حاجت مدح بوبکر و اتابک سعد بن زنگی
سلوک ار میکنی اندر پی آل پیمبر رو
نه درویشست هر ژولیده موی چرسی و بنگی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به زیبایی و بیرنگی یک گل اشاره دارد که گرچه ظاهری بیرنگ دارد، اما در واقع رنگ و بویی خاص به گلستان میبخشد. او همچنین بر خطرهای موجود در زندگی سالکان سفر معنوی تاکید میکند و میگوید که نباید از دشمنان و مشکلات ترسی داشته باشند.
سماع عاشقان و عشق را به عنوان تجربهای جذاب معرفی میکند و بیان میکند که عشق واقعی در دل مستتر است. شاعر به اعتبار و مقام مرتضی (علی) میپردازد و خود را از مدح دیگران بینیاز میداند. در نهایت، با دعوت به پیروی از اهل بیت پیامبر، بر اهمیت سلوک صحیح و خلوص نیت در زندگی تأکید میکند.
هوش مصنوعی: تو آن گلی هستی که به خاطر زیباییات در باغها شناختهشدهای. حتی اگر رنگی نداشته باشی، باز هم به دلیل نقش و زیباییات، دیگران از تو الهام میگیرند.
هوش مصنوعی: تو خود را از چشمها پنهان کردی و فقط نقش و اثر تو نمایان است. هنرمند با رنگ و بوی گلها کار کرده و تو به قدری بینظیری که شهرتت به بیرنگی معروف شده است.
هوش مصنوعی: در بیابان پرخطر، مسافر باید با چالشها روبرو شود و نباید از حمله دشمنان و راهزنان بترسد، مانند یک جنگجوی غیور.
هوش مصنوعی: عشق و شور و شوق عاشقان از پرده عشق برمیخیزد، ای صوفی! صدای رود و نغمه چنگ نمیتواند آنها را به وجد بیاورد.
هوش مصنوعی: تو پادشاهی و همه چیز در اختیار توست. عجیب است که چگونه توانستهای در این دل تنگ جا بگیری.
هوش مصنوعی: دل را از زیبایی پنهانی که در بین پریهاست، ببر و از انسانها که گاهی به وضوح دیده نمیشوند، دوری کن. دنیا را با چهرهای بینظیر و خندهرو میبینی، چنین وضعیتی را هرگز ندیدهای.
هوش مصنوعی: نه هر برگی از گیاه گل است و نه هر پرندهای صدای دلنوازی دارد. این عطر خوش از آنها نیست و این آهنگ زیبا نیز از سوی آنها نمیآید.
هوش مصنوعی: من دربارهی مرتضی، نور خدا، سخن میگویم و در این حالت آشفتهام که دیگر نیازی به ستایش ابوبکر و اتابک سعد بن زنگی نیست.
هوش مصنوعی: اگر بر روی راه و روش پیامبر حرکت میکنی، باید در مسیر واقعی و صحیح قرار بگیری و نه این که به ظواهر و شکلهای ظاهری مانند درویشها یا افرادی که فقط به مواد مخدر و فساد روی آوردهاند، توجه کنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بهارست ای پسر در ده ز بهر رفع دلتنگی
شرابی چون گل و لاله بخوشبوئی و خوشرنگی
نگه کن نقش بندی طبیعت را که در بستان
چنان بر آب میبندد هزاران نقش ارژنگی
جهان شد خرم و خندان کنون آمد زمان آن
[...]
ز نیرنگ خیال طفل شوخ شعله در چنگی
شرر حواله گردیدهست تا گرداندهام رنگی
تجلی صیقا دیدار چون آیینهام اما
نمیباشد به نابینایی حیرانیام زنگی
تلاش لازم افتادهست ساز زندگانی را
[...]
زدستم بر نمی آید که در زلفت زنم چنگی
همان بهتر که در پایت نهم سر را به نیرنگی
چومن نی هم همانا درد عشقت را به دل دارد
که هر دم می کشد افغان ز هر بندی به آهنگی
بجز زلفت نمی بینم پریشان حالتی چون خود
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.