ترک من از می اغیار مگر سرمستی
که مرا توبه و پیمانه و دل بشکستی
دیو سازند رقیبان و توئی حور سرشت
نور محضی تو بظلمت زچه رو پیوستی
ساقیا زآتش می پرده پندار بسوز
تا که بر دنیی و عقبی بفشانم دستی
نیستم کن بیکی جرعه چنان الباقی
تا از این پس نزنم لاف گزاف از مستی
جستی از زلفش و در حلقه خط افتادی
بر خود ای دل تو نبندی که زبندش رستی
گل تو در کف گلچین بود و همدم خار
بیهده بلبل شیدا زطرب برجستی
نکند زیست دمی بیش بر آتش هندو
تو بر آتشکده ای خال چه خوش بنشستی
تا ببستی دل آشفته بآن زلف رسا
رشته الفتش از هر دو جهان بگسستی
بر در میکده رحمت حق رخت ببند
تا نگویند که تو رخت بکعبه بستی
درگه پیر مغان دشت نجف مظهر حق
که توان گفت به افلاک که پیشش پستی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر دربارهی جدایی از شراب و عشق دیگران صحبت میکند و به احساسات درونی و روحیه خود میپردازد. او از سرمستی و توبه سخن میگوید و با بیان کنایههایی به توصیف معشوق میپردازد. شاعر رقیبان را دیوانه میداند و معشوق را نوری در تاریکی. او از ساقی میخواهد که آتش اشتیاقش را بیشتر کند و از زندگی و لذات دنیا و آخرت یاد میکند. همچنین به دل خود میگوید که نباید به زنجیر زلف محبوب بسته شود و از بیهودگی لذت بردن تنها مینالد. در نهایت، شاعر به میکده و سیر و سلوک دینی اشاره کرده و به مقام بلندتر از قرآن و کعبه در پیشگاه پیر مغان و معشوق اشاره میکند. این شعر در واقع ترکیبی از عشق، مستی، توبه و سیر و سلوک است.
هوش مصنوعی: من از دست کردن با دیگران به خاطر مستی و شگفتی فرار نمیکنم، زیرا توبه و پیمان من شکسته میشود و دلم را میشکند.
هوش مصنوعی: رقیبها برای شما نقشه میکشند و دشواریهایی ایجاد میکنند، اما تو با ذات فرشتهوار و نورانیات در تاریکیها چه نیازی به این ارتباط داری؟
هوش مصنوعی: ای ساقی، از بستر می، بروی آتش خیال بر افروز تا با دستانم به دنیای این جهان و آن جهان، برکت بپاشم.
هوش مصنوعی: من از حالا به بعد تصمیم دارم که در مورد مستی و شادابیام صحبتهایی نکنم، مگر اینکه واقعاً از یک جرعه باده سرخوش شده باشم.
هوش مصنوعی: با حرکتی از زلف او به دور خود پیچیدهای و در دام عشق افتادهای. ای دل، تو فکر نکن که از این بند رهایی یافتهای.
هوش مصنوعی: گل تو در دستان گلچین بود و بلبل عاشق بیدلیل از شادی به سمت تو پر کشید.
هوش مصنوعی: شاید لحظهای بیشتر در آتش هندو نزی، تو در آتشکدهای با نشان خال، چه زیبا نشستهای.
هوش مصنوعی: وقتی که دل پریشانم را به آن زلف جذاب بستی، آنچنان غرق در عشق تو شدم که از هر دو جهان جدا شدم.
هوش مصنوعی: به در ورودی میکده، جایی که رحمت الهی وجود دارد، برو و خودت را آماده کن، تا کسی نگویند که تو به کعبه، یعنی جایی مقدستر، توجه کردی.
هوش مصنوعی: درگاه پیر مغان در دشت نجف، جلوهای از حقیقت و وجود حق است. چه کسی میتواند بگوید که او در برابر این مقام والا و آسمانی، پایینتر است؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر به مستی زدم اندر سر زلفت دستی
این همه خرده نگیرند بتا بر مستی
دست من گیر که بر دست نگیرند از مست
هان بده هین بستان از سر پیمان دستی
ای که گفتی من اگر مست بدم دوش امروز
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.