هیچ دانی که چه با این دل شیدا کردی
صبر و دین طاقت و عقلش همه یغما کردی
داغ عشقی زدیاش زان خم گیسو به جبین
راندهاش از حرم و دیر و کلیسا کردی
میکشان خام شمارندم و زاهد خمار
وه که در مسجدم و میکده رسوا کردی
مردمان در طلب گوهر وصلت غواص
دیده از خون دلم غیرت دریا کردی
گاه فرهادوَشم تلخ ز شیرین شد کام
گاه مجنونصفتم والهٔ لیلا کردی
گاه یوسفصفتم جانب زندان بردی
گاه رسوای جهانم چو زلیخا کردی
گاه چون ویس شدم بستهٔ دام رامین
گاه وامقصفتم طالب عذرا کردی
گه سمندرصفتم صبر بر آتش دادی
گاه از پرتو شمعی ز پرم واکردی
گاه خفاشصفت دشمن خورشید به جان
گه پرستندهٔ مهرم تو چو حربا کردی
سوختی گاه چو قبطی تنم از شعلهٔ طور
سینهام گه ز شرر غیرت سینا کردی
گاه ناچار به درد دل بیمار و علیل
که به احیاء نفوسم چو مسیحا کردی
داشتم میل خردمندی و دانش چندی
باز آشفتهام از زلف چلیپا کردی
دل آشفته بود خانهٔ مهر حیدر
غدر تو با علی عالی اعلا کردی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از چه ای عشق تو در سینه ما جا کردی
دل تاریک مرا سینه سینا کردی
گر سر قتل نداری تو زابرو و مژه
خنجر و تیر و سنان از چه مهیا کردی
خواهی ار کس نشناسد که تو خونخوار منی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.