از چه ای عشق تو در سینه ما جا کردی
دل تاریک مرا سینه سینا کردی
گر سر قتل نداری تو زابرو و مژه
خنجر و تیر و سنان از چه مهیا کردی
خواهی ار کس نشناسد که تو خونخوار منی
ناخن از خون دلم از چه محنا کردی
با خیال لب ساقی چه غم از رنج خمار
نقل و می داشتی و عیش مهیا کردی
لب نهادی بلب ساغر زین رشک ببزم
لاجرم خون جگر در دل مینا کردی
شعله طور بود دلبر تو خود چو خسی
وصل او را زچه آشفته تمنا کردی
سرمه از خاک در میکده کردی زاهد
کور بودی زکجا دیده بینا کردی
خوردی از دست علی باده ی تو چند مگر
اهل صورت بدی و رخنه به معنا کردی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هیچ دانی که چه با این دل شیدا کردی
صبر و دین طاقت و عقلش همه یغما کردی
داغ عشقی زدیش زان خم گیسو بجبین
رانده اش از حرم و دیر و کلیسا کردی
میکشان خام شمارندم و زاهد خمار
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.