گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

تا که بتخانه را حرم کردی

همه را عابد ای صنم کردی

تو که بت در بغل نهان داری

از چه رو سجده بر حرم کردی

تا گدای مغان شدی درویش

خویش را شاه محتشم کردی

در سفالین قدح فکندی می

کاس چوبینه جام جم کردی

سگ میخانه را شدی همرنگ

خود در آن خانه محترم کردی

جای لیلی است در دل مجنون

گر سراغش تو در حشم کردی

صوفی از وجد در طرب تو گمان

بنواهای زیر و بم کردی

آفت ترک و فتنه ای بعرب

رخنه در کشور عجم کردی

گرچه در گلخنی گرفتی جای

غیرت گلشن ارم کردی

از شکوفه صبا چو خازن شاه

دامن باغ پر درم کردی

شاه امکان علی که هستی را

بطفیلش خدا کرم کردی

جان آشفته را بشوی از زنگ

کش بدل مهر خود رقم کردی

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode