هله ساقیا بیارید شراب ارغوانی
که زتوبه توبه کردیم بعهد جاودانی
تو و زهد جانگزائی من و باده سبکروح
تو سبک بیار ساقی که بری زسر گرانی
زتجلیت ملک مات و زجلوه آدمی مست
زپری ربوده ای هوش بعشوه نهانی
بسماع و وجد و رقصم هوس است مطرب امشب
بنواز پرده عشق و بیار امتحانی
نکشد تا که دستان زحدیث گل هزاران
زحدیث تو ببستان ببریم داستانی
بخدنگ نیزه و تیغ نمیروم زکویت
همه عمر ما برآنیم تو خود اگر برانی
نه چو سایه من دوانم بقفای سرو قدت
تو کشان کشان بخاکم زچه روهمی کشانی
بنگاه اولینم تو بریز خون و مگذار
که برم دوباره منت بخدنگ غمزه بانی
خم طره پریشان تو بحلق او درافکن
که زقید عقل آشفته بیک کشش رهانی
دل عاشقان مرنجان که کبوتر حریمند
که بجز بطوف کویت نکنند پرفشانی
بمکان چه جوئی ایدل تو فروغ روی حیدر
که دهد فروغ آن شمع به بزم لامکانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
غم تو خجسته بادا، که غمیست جاودانی
ندهم چنین غمی را به هزار شادمانی
منم آنکه خدمت تو کنم و نمیتوانم
تویی آنکه چاره من نکنی و میتوانی
ز سگان کویت ای جان که دهد مرا نشانی
که ندیدم از تو بوئی و گذشت زندگانی
دل من نشان کویت ز جهان بجست عمری
که خبر نبود دل را که تو در میان جانی
ز غمت چو مرغ بسمل شب و روز میطپیدم
[...]
به صبا پیام دادم که ز روی مهربانی
سحری به کوی آن بت گذری کن ار توانی
چو رسی به آستانش ز ادب زمین ببوسی
ز من ای صبا پیامی بدهی بدو نهانی
سر زلف مشکبارش به ادب مگر گشایی
[...]
هله پاسبان منزل تو چگونه پاسبانی
که ببرد رخت ما را همه دزد شب نهانی
بزن آب سرد بر رو بجه و بکن علالا
که ز خوابناکی تو همه سود شد زیانی
که چراغ دزد باشد شب و خواب پاسبانان
[...]
نه طریق دوستان است و نه شرط مهربانی
که به دوستان یک دل سر دست برفشانی
دلم از تو چون برنجد که به وهم در نگنجد
که جواب تلخ گویی تو بدین شکردهانی
نفسی بیا و بنشین سخنی بگو و بشنو
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.