گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

بجلوه های نهان شاهدان روحانی

کجا نهند بجا چار طبع انسانی

اگر که حور زجنت تو خود بهشتستی

حیات خضر زحیوان تو آب حیوانی

جهان و هر چه در او هست مختصر از تست

کجاست آنکه بگویم تو ای صنم زآنی

اگر که روح دمد دم تو مایه روحی

بقای جسم زجان و تو حاصل جانی

بدرد عشق مریضی اگر فلاطونی

اگر مسیح زمانی بدرد درمانی

بجز زتیغ جدائی گرم زنی صد تیغ

گمان مدار که ما را زخود برنجانی

بغیر شکر نیاید زعاشق صادق

بکن جفا و اذیت هر آنچه بتوانی

منم مگس تو شکر کی زکوی تو بروم

گر از غرور بمن دامنی برافشانی

اگر ذبیح فدائی گرفت در کعبه

بکعبه در تو شد خلیل قربانی

از آن زمان که سر زلف تو پریشانست

عیان زگفته آشفته شد پریشانی

بیا بسوز روان مرا که بس خوشبوست

که بود زعود نیاید گرش نسوزانی

از این عمل که مرا هست جز ندامت نیست

مگر که دست بگیرد علی عمرانی