بچم ای نهال نورس که زحسن بارداری
همه انجمن چمن کن که زرخ بهار داری
بسخن شکر شکستی و هنوز در حدیثی
بنظر جهان گرفتی هم انتظار داری
زچه جنس بودی ای عشق که بافت تار و پودت
زچه خم گرفته ای رنگ و چه پود و تار داری
من اهرمن صفت را زکجا ندیم باشی
تو که خود زجاتم جم بزمانه عار داری
نفتد زجوش جانت نشیند این تجارت
تو که زیر دیگ سودا همه روزه نار داری
سوی میکده مبر رخت تو زاهد سیه کار
بفشان زباده آبی که بره غبار داری
همه جادوان فریبی بفریب چشم مکحول
که زچهره گنج سازی وز طره مار داری
بودت جو حب حیدر همه خاک میکنی زر
چه کنی دیگر به اکسیر که از غبار داری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف عشق و زیبایی میپردازد و از عناصر طبیعت و میکدهها برای بیان احساسات عمیق و رازآلود شاعر استفاده میکند. شاعر از عشق به عنوان یک نیروی زنده و جوان یاد میکند که نه تنها خود را زنده و فعال نگهداشته، بلکه دیگران را نیز تحت تاثیر قرار میدهد. همچنین، وی به تضاد بین ظاهر و باطن، و افکار زاهدان اشاره میکند، و به نیکو بودن و خالص بودن عشق تاکید دارد. به طور کلی، شعر به زیبایی و پیچیدگی عشق و احساسات انسانی میپردازد و به کنکاش در درون و شناحت عمیقتر خود دعوت میکند.
هوش مصنوعی: فرزندم، ای درخت جوان! با زیبایی و شکوهی که داری، در دل همه گلها و چمنها روشنایی و شادی بیاور، چرا که بهار را در وجود خود داری.
هوش مصنوعی: تو با گفتار شیرین و دلنشین خود همه را مجذوب کردهای، اما هنوز در سخنگفتن و گفتگو با دیگران، این امید را در دل داری که آنها نیز همانند تو به انتظار مینشینند.
هوش مصنوعی: عشق، از چه موادی ساخته شدهای که هر رشتهات به هم بافته شده و رنگ و حالت خاصی به خود گرفتهای؟
هوش مصنوعی: من چگونه میتوانم از تو بگذرم، در حالی که خودت از جایگاه من در این دنیا شرمندهای؟
هوش مصنوعی: اگر از جوش و خروش وجودت کم نشود، این کار و بار تو به ثمر نخواهد نشست؛ زیرا زیر دیگ تجارت همیشه آتش وجود دارد.
هوش مصنوعی: به میخانه برو و خودت را از زهد و دیانت دور کن، ای زاهد ناکام! شراب را بریز و غبار روزگار را از روی خود بزدای.
هوش مصنوعی: همه جادوگران فریبی هستند، به طوری که چشم زیبای تو را فریب میدهند. تو با چهرهات مانند گنجی درخشان و با موهای پرپیچ و خم، توجه همه را به خود جلب میکنی.
هوش مصنوعی: وجود تو مانند سنگ گرانبهایی است که از پستی و خاکی بودن خود را جلا میدهد. اما چه فایدهای دارد وقتی که از خاک و غبار میزویی و به دنبال چیزهایی مانند اکسیر هستی؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بچنین جمال خوبی که تو گلعذار داری
اگرت فرشته خوانم بخدا که عار داری
من از آن سوی تو آیم که جز از تو کس ندارم
تو از آنگریزی از من که چو من هزار داری
من اگر وفا نمایم همه عمر کارم اینست
[...]
بجهان دردمندان تو بگو چه کار داری
تب و تاب ما شناسی دل بی قرار داری
چه خبر ترا ز اشکی که فرو چکد ز چشمی
تو ببرگ گل ز شبنم در شاهوار داری
چه بگویمت ز جانی که نفس نفس شمارد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.