ای دوستی نموده و پیوسته دشمنی
درشرط ما نبود که با من تو این کنی
دل پیش من نهادی و بفریفتی مرا
آگه نبودهام که همی دانه افکنی
پنداشتم همی که دل از دوستی دهی
بر تو گمان که برد که تو دشمن منی؟
دل دادن تو از پی آن بود تا مرا
اندر فریبی و دلم از جای برکنی
کشتی مرا به دوستی و کس نکشته بود
زین زارتر کسی را هرگز به دشمنی
بستی به مهر با دل من چند بار عهد
از تو نمیسزد که کنون عهد بشکنی
با تو رهیت را چو به دل ایمنی نبود
زین پس به جان چگونه بود بر تو ایمنی؟
خرمن ز مرغ گرسنه خالی کجا بود؟
ما مرغکان گرسنه ایم و تو خرمنی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی دوستی و دشمنی صحبت میکند. شاعر به شخصی اشاره دارد که خود را دوست نشان داده اما در واقع دشمنی میکند. او احساس فریب خوردن میکند، زیرا تصور میکرده که طرف مقابل به او محبت میکند، در حالی که نیتش خراب بوده است. شاعر از این که دلش را تسلیم کرده، پشیمان است و به نقض عهد شخص مقابل اشاره میکند. او بیان میکند که اگر اعتماد و ایمنی در رابطه وجود نداشته باشد، چگونه میتوان به آن شخص اعتماد کرد. همچنین به گرسنگی و نیاز خود و دیگران تشبیه میکند و نشان میدهد که انتظار حمایت و دوستی از دیگران دارد.
هوش مصنوعی: ای دوست، تو در ظاهر به دوستی نزدیک شدهای، اما در باطن دشمنی میکنی. در توافق ما نبود که چنین رفتاری با من داشته باشی.
هوش مصنوعی: تو دل مرا به دست گرفتی و فریبم دادی، نمیدانستم که تو چه بازی میکنی و دانههای محبت را به سمت من میپاشی.
هوش مصنوعی: فکر میکردم که تو به من محبت داری، اما اکنون به نظر میرسد که برعکس است و تو به من آسیب میزنی.
هوش مصنوعی: من به خاطر عشق و احساساتم به تو، منتظر بودم که مرا در دام فریبت بیندازی و قلبم را از جای خود بکنی.
هوش مصنوعی: کشتی من را به خاطر دوستیام غرق نکرده بود و هیچکس به اندازه کسی که از دشمنیام رنج ببرد، در این وضعیت نابسامان نبوده است.
هوش مصنوعی: تو بارها با محبت خود با دل من پیمان بستهای، اما اکنون که عهد را میشکنی، نشانهای از وفای به عهد در تو دیده نمیشود.
هوش مصنوعی: وقتی که دل من از تو ایمن نیست، پس چگونه میتوانم نسبت به تو احساس امنیت کنم؟
هوش مصنوعی: خرمن پر حاصل تو از کجا خالی است؟ ما که در جستجوی نعمت هستیم، تو گنجینهای از نعمتها در دست داری.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای اصل تو ز خاک سیاه و تن از منی
در سر منی مکن که به ترکیب چون منی
آنکو ز خاک باشد آخر رود به خاک
او را کجا رسد سخن مایی و منی
از آهن مذهب معمور کرده باش
[...]
ای دوستی نموده و پیوسته دشمنی
در شرط تو نبود که با من تواین کنی
از مرگ تو نشست بهر گوشه ماتمی
وزسوگ تو بخاست زهر کلبه شیونی
زین سهمگین مصیبت وزین سهمناک مرگ
آتش فتاد دردل هر سنگ و آهنی
ای آسمان که بر سر ما چرخ میزنی
در عشق آفتاب تو همخرقه منی
والله که عاشقی و بگویم نشان عشق
بیرون و اندرون همه سرسبز و روشنی
از بحر تر نگردی و ز خاک فارغی
[...]
آسوده خاطرم که تو در خاطر منی
گر تاج میفرستی و گر تیغ میزنی
ای چشم عقل خیره در اوصاف روی تو
چون مرغ شب که هیچ نبیند به روشنی
شهری به تیغ غمزه خونخوار و لعل لب
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.