گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

تو هم ای مرغ دل بر گل بخوان از عشق دستانی

که دستان ساز شد هر بلبلی بر طرف بستانی

نشان از خیمه لیلی در این وادی نمی بینم

کنم مجنون صفت هر روز گر طوف بیابانی

لبت دارد دوای دردم و ناچار میمیرد

مریضی را کز آن عناب بنویسند درمانی

نیاید در خم چوگانشان جز گوی مهر و مه

اگر ترکان بسازند از سر زلف تو چوگانی

کجا این بی بضاعت را شماری از خریداران

کز این زنجیر صد یوسف دراندازی بزندانی

کمانداران زهر سوئی بتیری خسته آهوئی

تو هم تیر مژه داری بساز ای چشم پیکانی

نخواندی گر حدیث زلف او بر غیر در محفل

چرا آشفته پیوسته از این گفته پریشانی

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
رودکی

ازو بی اندهی بگزین و شادی با تن آسانی

به تیمار جهان دل را چرا باید که بخسانی؟

قطران تبریزی

ایا خوشتر ز جان و دل! همه رنج دل و جانی

به رنج تن شدم خرسند اگر دل را نرنجانی

شود بی جان تنم یکسر چو تو لختی بیازاری

تن از آزار جان پیچد تنم را زین قبل جانی؟

اگر چه جانی از انسی همیشه بر حذر باشد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از قطران تبریزی
امیر معزی

نگارا ماه‌ گردونی سوارا سرو بستانی

دل از دست خردمندان به ماه و سرو بستانی

اگر گردون بود مرکب به طلعت ماه‌ گردونی

وگر بستان بود مجلس به قامت سرو بستانی

به آن زلفین شورانگیز مشک‌ اندوده زنجیری

[...]

سنایی

مسلمانان مسلمانان مسلمانی مسلمانی

ازین آیین بی‌دینان پشیمانی پشیمانی

مسلمانی کنون اسمیست بر عرفی و عاداتی

دریغا کو مسلمانی دریغا کو مسلمانی

فرو شد آفتاب دین برآمد روز بی‌دینان

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
وطواط

زهی جاهت فریدونی ، زهی ملکت سلیمانی

به عون تو مسلم شد ز هر آفت مسلمانی

غلط گفتم ، خطا کردم، کجا آید به چشم اندر

تو را جاه فریدونی، تو را ملک سلیمانی؟

نجوید دهر جز از رسم تو آثار فرخنده

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه