خوش آن زمان که دلم پایبند یاری بود
به کوی بادهفروشانم اعتباری بود
بیار باده که از عهد جم همین مانده است
به یادگار، چه خوش عهد و روزگاری بود
به اقتدار چه نازی که روزی ایران را
مزیت و شرف و فخر و اعتباری بود
چو کاوه وقتی سردار نامداری داشت
در این دیار چو سیروس شهریاری بود
به این محیط که امروز بیکس و یار است
کمان کشیده چو اسفندیار یاری بود
کسی که کرد گرفتار یکهتازان را
اسیر پنجه یک طفل نی سواری بود
بنای کاخ تمدن به باد میدادم
اگر به دست من ای چرخ اعتباری بود
کشیده بار فراق تو بارها این بار
خمیده شد قدم از زحمت این چه باری بود
قرار داد دو چمشش که خون به شیشه دل
سپس نریزد پیمانشکن قراری بود
به دستیاریت ای دیده دل به خون غلتید
الهی آنکه شوی کور این چه کاری بود
دلی است گمشده از من کس ار نشان خواهد
بگو که یکدل چون لاله داغداری بود
گذار عارف و عامی به دار میافتاد
اگر برای مجازات چوب داری بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساسات عمیق شاعر درباره عشق، گذشته و دردهای انسانی میپردازد. شاعر از زمانی یاد میکند که به یاری و دوستی وابسته بوده و زندگیاش معنا و اعتبار داشته است. او به یادگارهایی از گذشته اشاره میکند که نشاندهنده زیبایی و شرافت دورانهای قدیم است. همچنین، او به مفاخر تاریخی ایران میبالد و به فقدان یار و دوستی در زمان حال lament میکند. درد فراق و تحمل بار زحمتها و غمها نیز از دیگر مضامین شعر است. شاعر در نهایت به اوج اندوه و گمگشتگی دل اشاره میکند و از بیرحمی زمان و سختیهای زندگی سخن میگوید.
هوش مصنوعی: زمانی بسیار خوش بود که دل من به محبت یاری وابسته بود و در کوچه پسکوچههای میفروشان، برایم مقام و ارزشی وجود داشت.
هوش مصنوعی: چو بادهای بیاور که از زمان جمشید به یادگار باقی مانده است، زیرا آن دوران چه زیبا و خوش گذشتهای بود.
هوش مصنوعی: قدرت و زیبایی تو چه جالب است، زمانی که ایران به خاطر تو دارای ارزش و شرف و افتخار و اعتبار بود.
هوش مصنوعی: زمانی که کاوه، سردار معروفی در این سرزمین بود، مانند سیروس شاهی در تاریخ به شمار میرفت.
هوش مصنوعی: در این محیط که امروز تنها و بیدوست به نظر میرسد، مانند اسفندیار که کمان به دست دارد، یاری در کنار او بود.
هوش مصنوعی: کسی که دچار مشکل شده و گرفتار حریفان قدرتمند است، در واقع مانند یک کودک جنگجو است که به چنگال یک شیر افتاده است.
هوش مصنوعی: اگر قدرت و اختیار به من بود، میتوانستم پایههای تمدن را خراب کنم و آن را به خاک بزنم.
هوش مصنوعی: بارها به خاطر فراق تو بار سنگینی را بر دوش کشیدم و این بار به خاطر زحمت و سختی ناشی از آن، قدمهایم خمیده شده است. این بار چقدر سنگین و سخت بود!
هوش مصنوعی: قراردادی که با دو چشمت بستهام این است که تا زمانی که دل من را به درد نیاوری، خونم به شیشه دل نریزد؛ اما شکستن این پیمان، امری بسیار تلخ و غمانگیز خواهد بود.
هوش مصنوعی: ای چشم، تو یاری کن که دل به شدت غمگین شده است. خدایا، آن کسی که کور شود، چرا چنین کاری میکند؟
هوش مصنوعی: دل من گم شده است و اگر کسی به دنبال نشانی از آن باشد، بگوید که یک دل مانند لاله در درد و غم سوخته است.
هوش مصنوعی: اگر در محلی برای تنبیه یا مجازات چوبی وجود میداشت، عارف و عامی هر دو با مرور زمان به آنجا میافتادند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
همین شعر » بیت ۷
بنای کاخ تمدن به باد میدادم
اگر به دست من ای چرخ اعتباری بود
بنای این مدنیت به باد میدادم
اگر به دست من از چرخ اختیاری بود
ازین دیار برفتیم و خوش دیاری بود
به آب دیده بشستیم اگر غباری بود
ز آستان شریفت اگر فتادم دور
گمان مبر که درین کارم اختیاری بود
دلا به هجر بسوز و بساز با خواری
[...]
خوش آنکه دل زغم هجر بر کناری بود
زیمن وصل تو فرخنده روزگاری بود
هزار زخم اگر میرسید خوش بودم
که مرهم دلم از وصل چون تو یاری بود
تو آن گلی که فلک با وجود یوسف هم
[...]
میان ابرو و چشم تو گیر و داری بود
من این میانه شدم کشته این چه کاری بود
تو بیوفا و اجل در قفا و من بیمار
بمردم از غم و جز این چه انتظاری بود
مرا ز حلقهٔ عشاق خود نمیراندی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.