کسی که مدت سی سال شعر باطل گفت
خدای بر همه کامیش داد پیروزی
کنون که روی نهد جمله در حقیقت شرع
چه اعتقاد کنی باز گیردش روزی
برو که عاقل از این اختیار آن بیند
که کشت تشنه نبیند ز ابر نوروزی
ز شعر نفس تو آن بارهای عار کشید
که چون هلال به طفلی درآیدش کوزی
ز شرع جان تو آن شعلهای نور کشد
کزو به هر فلکی آفتابی افروزی
ولیک تا تو همان عود وزن میسازی
ولیک تا تو همان عود بحر میسوزی
تو حرف شرع کی آری برون ز مخرج شعر
تو علم آنت نباشد کزین در آن توزی
توراء شرع به آخر همی بری و خطاست
چو عین شعر به آخر بری بیاموزی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر به کسی اشاره میکند که سی سال شعر نادرست گفته و اکنون خدا او را به پیروزی رسانده است. او از این شخص میخواهد که با حقیقت و ایمان به شریعت زندگی کند و هشدار میدهد که عاقل باید از اختیار خود استفاده کند تا درخت وجودش از باران دانایی سیراب شود. شاعر همچنین به تصویری از شعر و شریعت اشاره میکند و میگوید که تا زمانی که شخص به غلط در وزن و لحن شعر ادامه میدهد، نمیتواند به حقیقت شریعت دست یابد. در نهایت، او تأکید میکند که شخص باید از این اشتباهات بیاموزد و به علم و درک درستی از شریعت برسد.
هوش مصنوعی: شخصی که به مدت سی سال شعرهای بیمحتوا و نادرست گفت، در نهایت خداوند به او موفقیتی بزرگ عطا کرد.
هوش مصنوعی: حال که همه چیز به حقیقت نزدیک است، در مورد قوانین دینی چه اعتقادی داری که او بار دیگر روزی به سمت تو خواهد آمد؟
هوش مصنوعی: برو که انسان خردمند از این آزادی فقط آن را درک میکند که زمین تشنه را در بارانهای نوروزی نمیبیند.
هوش مصنوعی: شعری که از نفس تو برمیآید، چنان بار سنگینی را بر دوش دارد که مانند هلالی که به نوزادی تازهمتولد میشود، در درون او جای میگیرد.
هوش مصنوعی: از دین و روح تو شعلهای از نور میتابد که به واسطه آن، در هر آسمانی نوری قابل توجه درخشان میافروزی.
هوش مصنوعی: اما تا زمانی که تو همچنان همان عود را میسازی، در عین حال همان عود را هم میسوزانی.
هوش مصنوعی: تو نمیتوانی سخنان شرع را با شعر خود بگویی، زیرا در علم تو این توانایی وجود ندارد و در واقع، در این زمینه نمیتوانی به درستی اظهار نظر کنی.
هوش مصنوعی: تو به قوانین دین پایبند نیستی و این اشتباه است، مثل اینکه اگر شعر را از آخرش شروع کنی، نمیتوانی درست آموزش ببینی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تو آدمی شوی و نام نیک اندوزی
اگر ز خواجه آزادگان در آموزی
ایا شهی که گشاده ست چرخ پیروزه
در آستان تو درهای فتح و پیروزی
دلی که آتش قهرت بسوخت تا به ابد
نیایدش پس از آن از زمانه دلسوزی
به موضعی که طریق صواب گم گردد
[...]
مسلم آمد یار مرا دل افروزی
چه عشق داد مرا فضل حق زهی روزی
اگر سرم برود گو برو مرا سر اوست
رهیدم از کله و از سر و کله دوزی
دهان به گوش من آورد و گفت در گوشم
[...]
بهار آمد و گویی که باد نوروزی
فشانده مشک بر اطراف باغ پیروزی
کنار جوی چو شد سبز در میان چمن
بیا بگو که چه خواهم من از تو نوروزی
ز وصل شاهد گل گشت ناله بلبل
[...]
معطّرست جهانی ز باد نوروزی
چه باشد ار شب وصلت مرا شود روزی
دلم به دولت وصلت رسید و می خواهم
که آن سعادت و بختم شود به نو، روزی
منم که سوخته بر آتش شب هجران
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.