خطّی است که بر عارض آن ماه تنیدست
یا دست فلک غالیه بر ماه کشیدست
یا رهگذر مورچگان است به گلبرک
یا بر سمن تازه بنفشه بدمیدست
در جمله یکی خط بدیع استکه آن خط
صد توبه شکسته است و دو صد پرده دریدست
من عاشق آن تُرک پریزاد که او را
هم جعد پریشیده و هم زلف خمیدست
صورتگر چین از حسد صورت خویش
هم خامه شکسته است و هم انگشت گزیدست
من از همه املاک دلی دارم و جانی
و اندر دل و جانم گل شادی شکفیدست
دل دوستی یار دلارام گرفته است
جان بندگی شاه جهاندار گزیدست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است درباره زیبایی و جذابیت یک معشوق. شاعر در آن به توصیف خط و زیبایی ظاهری او میپردازد و از آن به عنوان یک هنرمند با دستهای GOLDEN که آثار هنری میسازد یاد میکند. همچنین شاعر به احساسات عمیق خود نسبت به معشوق اشاره دارد و او را ترکیبی از زیبایی و جذابیت معرفی میکند. در نهایت، او عشق و محبتش را به معشوق به تصویر میکشد، به طوری که دل و جانش را به او تقدیم کرده است.
هوش مصنوعی: خطی بر چهره آن ماه نقش بسته، یا اینکه دست آسمان زیباییهایی بر آن ماه افشانده است.
هوش مصنوعی: شاید فردی در حال عبور باشد که در مسیرش به مورچهها برخورد کرده یا بادی ملایم از گل بنفشه عبور کرده است.
هوش مصنوعی: در میان روزگاری که در آن به اشتباهات و گناهان میپردازیم، یک نشانه زیبا وجود دارد که نشاندهندهی توبه و بازگشت به سوی درست است و این نشانه قادر است بسیاری از موانع و حجابها را از میان بردارد.
هوش مصنوعی: من عاشق آن دختر زیبای ترک هستم که هم موی زبر و به هم ریخته دارد و هم زلفهایش به شکل خمیده است.
هوش مصنوعی: صورتگر چینی به دلیل حسد به زیبایی خود، نه تنها قلمش را شکسته، بلکه انگشتش را هم گاز گرفته است.
هوش مصنوعی: من دارای دل و جان هستم و در دل و جانم گل شادی میروید.
هوش مصنوعی: دل برای دوستی یاری آرامشبخش پر شده است و جان من در خدمت شاهی است که بر کل دنیا سلطنت میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا او به همه ملک شهنشاه عمیدست
در ملک ورا هر که عمیدست عبیدست
دیدار همایونش فرخنده چو عیدست
با جود قریب آمد و از بخل بعیدست
افسوس بر آن دیده که روی تو ندیدهست
یا دیده و بعد از تو به رویی نگریدهست
گر مدعیان نقش ببینند پری را
دانند که دیوانه چرا جامه دریدهست
آن کیست که پیرامن خورشید جمالش
[...]
عیدیست مبارک که کس آن عید ندیدست
وز باد صبا هیچ کس آن بو نشنیدست
در گوش دل آمد سحر از هاتف غیبم
کین عید به بخت شه شه زاده سعیدست
ایام خزانست ولیک از نظر لطف
[...]
زلف تو که طفلان هوس را شب عیدست
شامیست که آبستن صد صبح امیدست
تا رفته، باو نامه ننوشته فرستم
یعنی که زهجران توام دیده سفیدست
عاقل سر فرمان نکشد از خط ساغر
[...]
صبح است و بهار است و گل و نقل و نبید است
ساقی قد و شاهد می و نی ناله کشیدست
صبح از طرف مشرق و سرو از کنف جوی
وان سبزه ی خط زان لب دلجوی دمیدست
زاغ از قبل شاخ خزید ست بکنجی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.