کی نهم روی دگرباره بر آن روی چو ماه
کی زنم دست دگرباره در آن زلف سیاه
بروم روی بر آن روی نهم کامد وقت
بشوم دست بدان زلف زنم کامد گاه
ای پسر چند کنم بیلب خندان تو صبر
وی صنم چندکشم در غم هجران تو آه
چند دارم ز پی وعده تو گوش به در
چند دارم زپی رقعهٔ تو چشم بهراه
هست پیوسته تورا خواب در آن چشم دژم
هست همواره تورا تاب در آن زلف دو تاه
خواب در چشم بهمن درنگری روزبروز
تاب در زلف بهمن درگذری ماه بهماه
اشک من لؤلؤ و یاقوت شود چون تو به من
با کلاه و کمر از دورکنی ژرف نگاه
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی عشق و longing (اشتیاق) صحبت میکند. شاعر به توصیف زیبایی معشوق میپردازد و از غم فراق و انتظارش میگوید. او به زلفهای سیاه و چهره زیبا اشاره میکند و از اینکه چقدر سخت است بدون لبخند معشوق صبر کند. شاعر از شب و روز برای دیدن او انتظار میکشد و خوابهایش تنها دربارهی اوست. درنهایت، احساسات عمیق و غمهایش را با تصویر اشکهایی شبیه لؤلؤ و یاقوت بیان میکند.
هوش مصنوعی: آیا دوباره میتوانم بر روی زیبای تو که مانند ماه است نگاه کنم؟ آیا باز هم میتوانم دستم را در آن زلف سیاه تو بگذارم؟
هوش مصنوعی: با عشق و شوق به سراغ محبوب میروم، وقتی وقتش برسد که به آن چهره زیبا نگاه کنم و با دستم به آن موهایش دست بزنم.
هوش مصنوعی: ای پسر! چقدر باید در غم تو صبر کنم، در حالی که لبخند تو را ندارم؟ و چقدر باید در فراق تو هم درد را تحمل کنم؟ آه!
هوش مصنوعی: چند بار به خاطر وعدهات کنار در منتظرم ایستادهام و چند بار به خاطر نامهات چشم به راه هستم.
هوش مصنوعی: همیشه در چشمان تو خواب و آرامشی وجود دارد و همواره در زلفهای تو، جذابیتی محسوس است که انسان را به خود میکشد.
هوش مصنوعی: به آرامی و به طور مداوم، خواب در چشمان تو برای من میماند و زیبایی و درخشش زلفهایت هر روز بیشتر میشود، مانند گذر زمان که ماه به ماه جلو میرود.
هوش مصنوعی: اشکهای من مانند مروارید و یاقوت خواهد شد اگر تو با کلاه و کمربندت از دور به من نگاه کنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دستش از پرده برون آمد چون عاج سپید
گفتی از میغ همی تیغ زند زهره و ماه
پشت دستش به مثل چون شکم قاقم نرم
چون دم قاقم کرده سرانگشت سیاه
ای ستمکار بیندیش از آنروز سیاه
که ترا شومی ظلم افکند از جاه بچاه
حال اکنون بحقارت منگر جانب او
بشماتت کند آنروز بسوی تو نگاه
در چو بگشاد، بدان دخترکان کرد نگاه
دید چون زنگی هر یک را دو روی سیاه
جای جای بچهٔ تابان چون زهره و ماه
بچهٔ سرخ چو خون و بچهٔ زرد چو کاه
ای بفر و خرد و خوبی خورشید سپاه
او فرزنده ز گردون تو فروزنده ز گاه
او گهی تابان بر چرخ و گهی زیر زمین
تو بوی تابان بر گاه بگاه و بی گاه
زو نگاریده سپهر از تو نگاریده زمین
[...]
در همه ملک ندید از همهٔ مردان شاه
آنچه دید از هنر و ذات و خرد مردانشاه
آنکه گر تقویتی باید ابر از سیرش
ز نمی در وی از خاره دمد مهر گیاه
وآنکه گر تربیتی باید بحر از نکتش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.