عمری گذاشتم صنما در وفای تو
وز صد هزارگونه کشیدم جفای تو
آن چیست از جفا که نکردی به جای من
وان چیست از وفا که نکردم به جای تو
مسکین دلمگر از تو کشیدست صد جفا
یک دم زدن سُتُه نشدست از وفای تو
گویند مردمان که بود ذره در هوا
من لاجرم چو ذره شدم در هوای تو
در عشق تو بنالم از چشم خویشتن
کاین چشم من فکند مرا در بلای تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این بیتها، شاعر از عشق و وفای خود به معشوق سخن میگوید. او بیان میکند که برای وفای معشوق عمرش را صرف کرده و در عوض، جفاهای زیادی را از طرف او تحمل کرده است. شاعر به این نکته اشاره میکند که جفای معشوق بینهایت است و او خود نیز در برابر این جفا وفا نکرده است. دل شاعر با وجود جفاهایی که میکشد، هرگز از عشق و وفای معشوق دور نشده و میگوید که همچون ذرهای در آسمان، تنها در جستجوی معشوق خود است. در نهایت، شاعر از درد و رنجی که عشقش به او میزند، مینالد.
هوش مصنوعی: سالها برای تو وفاداری کردم و از انواع مختلف ظلم و بدیهایی که از تو دیدم، رنج بردم.
هوش مصنوعی: اینجا شاعر به نکتهای مهم اشاره میکند؛ او از طرف مقابل میپرسد که چه ناملایمتیها و بیمهریها را به او روا داشته و در عوض خودش نیز به یاد میآورد که در مقام وفا و محبت، چه کارهایی را برای او نکرده است. در واقع، این بیت به تضاد رفتارهای آنها و مفهوم وفا و وفاداری میپردازد.
هوش مصنوعی: دل بیچارهام با وجودِ تمام سختیهایی که از تو دیده، هرگز به وفای تو بیتفاوت و سست نشده است.
هوش مصنوعی: مردم میگویند که آیا ذرهای در هوا وجود دارد؟ من نیز ناچار در هوای تو مثل آن ذره شدم.
هوش مصنوعی: در عشق تو، از درد و رنجی که چشمان خودم برایم به ارمغان آوردهاند، شکایت میکنم؛ زیرا این چشمان من باعث شدهاند که به مصیبت تو دچار شوم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در کوه پیش کبکان خواندم ثنای تو
کبکان شدند بسته به دام بلای تو
بر چشم سرمه کرده دویدند تا همه
روشن کنند دیده به عز لقای تو
ای چرخ پیر بندهٔ تدبیر و رای تو
ای اختران چرخ همه خاک پای تو
هرچند روشناند و بلند آفتاب و ماه
دارند روشنی و بلندی ز رای تو
جز کردگار عالم و سلطان روزگار
[...]
ای صدر دین و دنیا بادا بقای تو
منشیندا کسی بجز از تو بجای تو
بیگانه باد با تو غم و آشنا طرب
بادا ببحر لهو طرب آشنای تو
بر کلک تست تکیه گه ملکت زمین
[...]
ای فخر روزگار من اندر ثنای تو
با دست عمر آنکه نجوید رضای تو
دارنده جهانی و جان آفرین خلق
منت بود که جان بدهند از برای تو
هربنده ای که طاعت تو ناورد به جای
[...]
ای بر میان چرخ کمر از وفای تو
وی بر زبان خلق دعا و ثنای تو
آراستست خطبه بفرخنده نام تو
وافروختست سکه بفر و بهای تو
انصاف نوبهار ز تاثیر عدل تست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.