بیار فاخته مهرا شراب غالیه بوی
که خاک غالیه رنگ است و روز فاختهگون
تو با کرشمه طاوس پیش من بخرام
اگر ز سرما طاوس شد ز باغ برون
چنانکه باز نسیمن گرفت بر سرکوه
بگیر بازی کز حلق و برآید خون
از آن کفی که چو موی حواصل آمد گرم
قدح بده که جهان پر حواصِل است کنون
برفت بلبل و ما را ز رفتنش چه زیان
که بلبل است ثناگوی شاه روزافزون
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از زیبایی و لذتهای دنیوی صحبت میکند و به نوشیدن شراب و شادیهای زندگی اشاره میکند. او به بلبل و فاخته اشاره میکند که نماد عشق و زیباییاند و میگوید که با کرشمه و طاوس، به زندگی و خوشیها پرداخته شود. شاعر به شوق و احساسات خود در مواجهه با زیبایی طبیعت و عشق پرداخته و همچنین به زودگذر بودن زندگی اشاره میکند. به طور کلی، شعر به دعوت به شادی و زندگی در لحظه میپردازد.
هوش مصنوعی: آوردن فاخته و ماه را همراه با شرابی گرانبها، زیرا بوی آن خاکی که رنگش شبیه روز فاخته است.
هوش مصنوعی: تو با زیبایی و ناز خود پیش من بیا و بگرد، اگر به خاطر سرما، طاووس از باغ بیرون آمد.
هوش مصنوعی: به مانند اینکه نسیم ملایمی بر قله کوه میوزد، بازی کن که در این بازی ممکن است صدایی از درونت بلند شود و خون به جوش بیفتد.
هوش مصنوعی: به خاطر آن لذتی که مانند موی لطیف و نازک بر تن مینشیند، اکنون قدحی پر از شراب بده، زیرا جهان اکنون پر از لذتها و خوشیهاست.
هوش مصنوعی: بلبل رفت و ما از رفتن او هیچ ضرر نمیبینیم، چون بلبل همواره برای شاه داستانهای زیبا میسراید و او را ستایش میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بتی که سجده برد پیش او مه گردون
به نیکوئی بر او نیکوان دیگر دون
بدان دو لاله مصقول دل کند مشغول
بدان دو سنبل مفتول دل کند مفتون
اگر نوان و نگونست زلف او چه عجب
[...]
چو اشک ابر به گل برچکیده بینم خوی
بر آن دو عارض گلگون و آن دو زلف نگون
شگفت نیست ز آتش بکاهد آب ولی
ز آتش دلم آب دو دیده گشت فزون
چرا فروخته تر باشد آتش رخ تو
[...]
شدست روز همه خلق فَرّخ و میمون
به روزگار شه نیکبخت روزافزون
شه زمانه ملکشاه کافرید خدای
همیشه طالع او سعد و طلعتش میمون
به طلعتش همه ساله منورست زمین
[...]
چو از حدیقهٔ مینای چرخ سقلاطون
نهفته گشت علامات چتر آینه گون
ز نقشهای عجیب و ز شکلهای غریب
صحیفه های فلک شد چو صحف انگلیون
جناح نسر و سلاح سماک هر دو شدند
[...]
زهی محل رفیعت ز حد و هم بیرون
نهاده گوشه مسند بر اوج نه گردون
امام مشرق و اقضی القضاه روی زمین
که مثل تو ننماید سپهر آینه گون
خرد نداند گفتن مناقب تو که چند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.