آمد آن ماه دو هفته با قبای هفت رنگ
زلف پربند و شکنج و چشم پرنیرنگ و رنگ
لؤلؤ اندر لاله پنهان داشت چون رویم بدید
چنگ را بر لاله زد لؤلؤ و برهم سود چنگ
گفت مهر از من گسستی با تو جای جنگ هست
لیکن اندر مهرگان با دوست نتوان کرد جنگ
سرو اگر در باغ باشد دارد او بر سرو باغ
سیم اگر در سنگ باشد دارد او در سیم سنگ
چون دلم بیقُوََّت و جان و تنم بیقُوت دید
داد قوت و قُوََّتم زان شَکّرِ یاقوت رنگ
تنگم اندر برگرفت و زلف مشکین برفشاند
مشک و عنبر برگرفتند از سرای من به تنگ
گاه دلبر بود و گه چنگش همه شب درکنار
یک زمان بنواخت یار و یک زمان بنواخت چنگ
گفتمش کز من چه خواهی مهرگانی یادگار
تا جهان بر من نسازی چون دهان خویش تنگ
گفت خواهم شُکرِ اِنعام خداوندی که او
اندر انعام و فتوت نام نعمان کرد ننگ
ملک یزدان را مؤیّد دین یزدان را شهاب
آفتاب عقل و علم و مایهٔ فرهنگ و هنگ
آن خداوندی که گردون بخت او را مرکب است
مرکبی کش ماه نو زین است و جوزا پالهنگ
چون نهادند اختران از قوت تأثیر خویش
هم به نار اندر شتاب و هم به خاک اندر درنگ
باد را از طبع او پاکیزگی دادند و لطف
خاک را از حلم او آهستگی دادند و سنگ
تیزی آموزد همی از حکم او شمشیر تیز
راستیگیرد همی ازکلک او تیر خدنگ
در زمستان فرش او را از پلنگ آرند پوست
بر سباعکوه و صحراکبر از آن دارد پلنگ
از دم خصمش به آتش در سمندر بِفسُرَد
وز تف خشمش بسوزد زیر آب اندر نهنگ
بیش او خلق از مروف لاف نتواند زدن
بیش رهواران به رهواری نداند رفت لنگ
در پناه امر او نشگفت اگر کوته شود
پنجهٔ شیر از گراز و چنگل باز از کلنگ
گر ز مهر او فتد یک ذره در دریای چین
ور زجود او چکد یک قطره در دریای زنگ
نه به چین اندر بماند هیچ رخ در زیر چین
نه به زنگ اندر بماند هیچ دل در زیر زنگ
ای سرفرازی که از تاج شهان زیبد همی
بر میان بندگان تو گهر هنگام جنگ
ماه مهر آمد زیادتکرد باید مهر ماه
آب شد چون زنگ برکف بادهها باید چو زنگ
از کف تُرک دلارامی که از دیدار اوست
حسرت صورتگران چین و نقاشانگنگ
شیر زوریکاو به نیزه زور بستاند ز شیر
رنگ چشمیکاو به غمزه چشم برباید ز رنگ
تاکه سیسنبر ندارد رنگ و بوی شنبلید
تاکه آذرگون ندارد بوی و رنگ بادرنگ
خار در دست نکوخواه تو بادا چون سمن
شهد درکام بداندیش تو بادا چون شرنگ
مهرگان بر تو همایون باد از گشت سپهر
جاه تو بیعیب باد و عمر تو بی آذرنگ
روز و شب بر درگه عالیت دست روزگار
مرکب اقبال و دولت راکشیده تنگ تنگ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره زیبایی و جذابیت یک معشوق است که در جشن مهرگان حاضر میشود. شاعر از ویژگیهای ظاهری معشوق مانند زلفهای مشکی و چشمان فریبندهاش سخن میگوید و تأثیرات عشق و دوستی را بر زندگیاش بیان میکند. او از قدرت و نعمتهای الهی صحبت میکند و به خوبیهایی که از خداوند به انسانها میرسد اشاره دارد. همچنین، اهمیت مهربانی و دوستی در مقایسه با جنگ و دشمنی را یادآوری میکند. در پایان، شاعر آرزو میکند که معشوق همیشه خوب باشد و روزهایش با خوشبختی و برکت پر شود.
هوش مصنوعی: آن ماه زیبا به مدت دو هفته با دنیایی از زیبایی و جذابیت در ظاهرش ظاهر شد. موهایش با رنگهای مختلف جلب توجه میکند و چشمانش پر از فریب و طراوت است.
هوش مصنوعی: لؤلؤ در درون گل لاله پنهان شده بود. وقتی چهرهام را دید، لؤلؤ به چنگال پرداخت و بر روی لاله ضربه زد و آن دو را بهم پیوند داد.
هوش مصنوعی: میگوید که اگر مهر و محبت من را از تو قطع کردهای، پس جای دعوا و نزاع است. اما در جشن مهرگان، نمیتوان با دوست جنگ کرد.
هوش مصنوعی: اگر در باغ درخت سرو وجود داشته باشد، او به زیبایی و شکوه خود میبالد. اما اگر نقرهای (سیم) در دل سنگ پیدا شود، باز هم آن زیبایی و ارزش در سنگ نهفته است. این یعنی هر چیزی در مکان خودش به ارزش و معنا میرسد.
هوش مصنوعی: وقتی که دل من ضعیف و بیقدرت شده و جان و تنم نیز ناتوان گشت، نیروی من از شکرینی که به رنگ یاقوت است، به من عطا شد.
هوش مصنوعی: من در تنگنا و فشردهای هستم و زلفهای مشکین او بر سرم ریخته شده است. بویی از مشک و عنبر از خانهام برمیخیزد و فضای اطرافم را پر کرده است.
هوش مصنوعی: گاهی محبوب به کنار من بود و گاهی دلنوازیش مثل چنگ، تمام شب را میگذرانید. یک زمان به من توجه میکرد و یک زمان دیگری به ساز و آواز.
هوش مصنوعی: به او گفتم از من چه میخواهی؟ یادی از مهر و محبتت برای من بگذار، تا زمانی که دنیا به من نرسیده، تو همچنان در دل من باشی، مانند آنکه دهان خویش را بستهام و نمیتوانم چیزی بگویم.
هوش مصنوعی: میگوید که میخواهم سپاسگزار نعمتهای خداوند باشم، چون او با بخششها و بزرگواریهایش، نام نعمان را زشت و ناپسند کرده است.
هوش مصنوعی: مَلِک یزدان، حامی و پشتیبان دین الهی است، و نمودار نورانی عقل و دانش و اساس فرهنگ و هنر است.
هوش مصنوعی: خداوندی که Fortuna یا بخت او را به حرکت درآورده است، این بخت به مانند مرکبی است که از ماه نو و برج جوزا به جلو میتاخذ.
هوش مصنوعی: زمانی که ستارهها بر اساس تأثیرات خود قرار میگیرند، هم باعث ایجاد سرعت در آتش میشوند و هم موجب توقف و سکون در خاک میگردند.
هوش مصنوعی: باد را به خاطر ویژگیهای خوشایندش پاک و دلنشین کردهاند و خاک را به خاطر صبوری و آرامش که دارد، نرم و ملایم کردهاند. همچنین سنگ را به دلیل استحکام و ثباتش، مورد توجه قرار دادهاند.
هوش مصنوعی: تیزی و برندگی شمشیر را از حکم او میآموزد و تیر نیز به واسطهٔ نوشتن او خس و خویش قوی و دقیق میشود.
هوش مصنوعی: در زمستان، فرش او را از پوست پلنگ میآرایند، و به خاطر بزرگی و قدرتش، از پلنگهای وحشی و کوهی استفاده میکنند.
هوش مصنوعی: اگر دشمنش به او نزدیک شود، آنچنان خشمگین میشود که مانند آتشی در بدن سمندر میسوزد و این خشم او میتواند حتی در عمق آب و در درون نهنگ هم ایجاد سوختگی کند.
هوش مصنوعی: بیشتر مردم نمیتوانند صحبتهایی از روی خودخواهی یا بزرگنمایی بکنند. در مقایسه با انسانهای شریف و لطیف، آنها حتی نمیدانند چگونه مثل آنها زندگی کنند.
هوش مصنوعی: در سایهی فرمان او، عجیب نیست اگر دستان شیر از گراز کوتاه شود و چنگالهایش از کلنگ باز بماند.
هوش مصنوعی: اگر حتی یک ذره از محبت او به دریای چین بیفتد یا اگر یک قطره از بخشندگی او به دریای زنگ بپاشد، تأثیر آن بر عمق و وسعت آن دریاها بینظیر است.
هوش مصنوعی: نه هیچ چهرهای در زیر چینها باقی میماند و نه هیچ دلی در زیر غم و زنگاری میتواند دوام بیاورد.
هوش مصنوعی: ای بزرگمردی که حتی تاج شاهان به تو میآید، در زمان جنگ همچون جواهر در میان بندگانت میدرخشی.
هوش مصنوعی: ماه مهر فرا رسیده و محبت آن بیشتر شده است. باید محبت ماه مانند آبی باشد که بهراحتی زنگار را از روی ظرفها پاک میکند. محبت باید همانطور که زنگ روی بادهها را از بین میبرد، دلها را نیز شاداب کند.
هوش مصنوعی: از دست محبوبی دلبر که دیدنش حسرت دل نقاشان چینی و هنرمندان گنگ را به همراه دارد.
هوش مصنوعی: شیر قویای که با نیزه بتواند برنده شود، در مقابل شیر دیگری که با نگاهش میتواند دلها را تسخیر کند، همچنان نسبت به جذابیت چشمنواز آن کماهمیت است.
هوش مصنوعی: تا زمانی که سیسنبر (نوعی میوه) رنگ و بوی خاصی از شنبلید (نوعی گیاه معطر) ندارد و تا زمانی که آذرگون (نوعی رنگ) بوی و رنگ خاصی از بادرنگ (گیاهی معطر) نداشته باشد، هیچ چیزی به خوبی و زیبایی خود نمیرسد.
هوش مصنوعی: برای کسی که خیرخواه توست، حتی خارها در دستانش بمانند، در حالی که برای کسی که بداندیش است، شکیبایی و شیرینی مانند شهد به کامش نخواهد رسید، بلکه مانند زهر خواهد بود.
هوش مصنوعی: تقدیر مهرگان برای تو شگون داشته باشد، مقام و بزرگیات از آسمان بینقص و عمرت بدون هیچ عیب و نقصی باشد.
هوش مصنوعی: روز و شب به درگاه عظمت تو، زندگی همچون اسبی که عقبه و خوشبختی را در دستانش گرفته، به تنگی کشیده شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از دل و پشت مبارز می بر آید صد تراک
کز زه عالی کمان خسرو آید یک ترنگ
یاسمن آمد بمجلس، با بنفشه دست سود
حمله کردند و شکسته شد، سپاه با درنگ
با سماع چنگ باش، از چاشتگه تا آن زمان
کز فلک پروین برآید همچو سیمین شفترنگ
از دل و پشت مبارز، می برآید صد تراک
[...]
بینی آن ترکی که او چون برزند بر چنگ، چنگ
از دل ابدال بگریزد به صد فرسنگ، سنگ
بگسلد بر اسب عشق عاشقان بر تنگ صبر
چون کشد بر اسب خویش از موی اسب او تنگ تنگ
چنگ او در چنگ او همچون خمیده عاشقی
[...]
ای رخ رخشانت چون آئینه نادیده زنگ
زنگ بزدا از دل عاشق ببکمازی چو زنگ
آنکه رومی آرزو کرده عطایش چون عرب
آنکه ترکی آرزو کرده بساطش همچو زنگ
مادرش بوده است همچون زنگی زنگارگون
[...]
چون به طبع پر دلان افزون بود بر صلح جنگ
چون به نزد بد دلان بهتر بود از نام ننگ
از قوی دستی اجل گردد امل را پای سست
وز سبکباری قضا گردد قدر را تیز چنگ
چون ثریا پشت در پشت آورند از روی مهر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.