ربود از دلم آن زلف بیقرار، قرار
نهاد بر سرم آن چشم پرخمار خمار
سرم گرفته خمارست همچو چشم بتم
دلم چو زلف بتم تا گرفته است قرار
دهان یارم مانند نقطهٔ سیم است
کشیده گرد وی از غالیه یکی پرگار
اگر ستاره به پرگار در بود شب و روز
به نقطه در ز چه معنی ستاره دارد بار
صفات دیدهٔ بیمار و زلف رنجورش
شدست طرفه وزان طرفهتر ندیدم کار
که مستمند منم هست زلف او رنجور
که دردمند منم هست چشم او بیمار
از آن قبل که به الماس سفت نرگس خوش
به کهربا بر جزع من است لؤلؤ بار
ز جزع من سر الماس او کشد لؤلؤ
که سفته گردد ز الماس لؤلؤ شهوار
وزان قبل که زرهوار حلقه شد زلفش
بلند قامت من خم گرفت چنبر وار
به روزگار جدائیش تکیه کرد ستم
بدان قبل که رسن را به چنبرست گذار
کجا ز گرمی عشقش برآورم نفسی
ز سردی نفس من نهان کند رخسار
یقین شده است که رخسار او چو گلزار است
گمان کند که ز سرما تبه شود گلزار
گرش بیابم بیزارم از خدا و رسول
اگر شود ز کف پای او لبم بیزار
سزد که بر لب من پای او نهد منت
چو دست سَید احرار بر لب احرار
مُعینِ مملکت و مجدِ دولتِ سلطان
که ملک و دولت از او یافته است استظهار
ابوالمحاسن پیرایهٔ محاسن خلق
محمد آیت دین محمد مختار
غبار فتنه و بیداد بود در عالم
به آب عدل ز عالم فرو نشاند غبار
اگر زمین همه از جود او خورد باران
دی و تموز و خزان را بود نسیم بهار
فلک ز شکل دواتش همی برد تَدویر
قمر ز رفتن کلکش همی شود سیار
همیشه مهر فلک را ز همتش حسدست
که نوربخشتر از مهر همتش بسیار
شعاع مهر زمین را بهروز باشد و بس
شعاع همت او روز وشب بود هموار
اگر سکندر سدی کشید زاهن و روی
به بیش لشکر یاجوج بس شگفت مدار
تو آن نگر که معین ممالک ار خواهد
به گرد ملک در از سیم و زر کشد دیوار
ایا به حشمت اصلی برآورندهٔ فخر
و یا به قدرت کلی فرو برندهٔ عار
به آفتاب عطارد پرست ماند راست
گرفته دست جواد تو کلک ملک نگار
ز صورت تو همی روشنی پذیرد چشم
چنانکه آینه، صورت پذیرد از دیدار
به زرّ و سیم توانگر شدست دشمن تو
به چشم او چو درم گشت و روی او دینار
خدای خیر و صلاح جهانیان ز تو کرد
جنین اثر نه شگفت از موثر الاثار
صلاح جملهٔ گیتی و خیر جملهٔ خلق
فذلک است شمار تورا به روز شمار
میان پیرهن اندر تو را یکی بحراست
جگونه بحری کآن را پدید نیستکنار
چگونه بحری کز وی گهر برند ملوک
چگونه بحری کز وی خجل شوند بحار
بخار او همه هست افتخار و موج شرف
که دید بحر شرف موج افتخار بخار
تویی که عالم از اسرار توست خرم و خوش
گوا بس است بدین حال عالِم الاسرار
بقای توست و فنای مخالف تو مراد
ستاره را ز مسیر و سپهر را زمدار
مخالفان تو پیکار ساختند همی
بر اسب کین و تعصب همی شدند سوار
ز بس نحوست و اِدبار خود ندانستند
که با سعادت و اقبال تو بود پیکار
به زهر مار اگر حیلتی همی کردند
کنون سر همگان کوفتی تو چون سر مار
وگر نهفته برافروختند آتش کین
بسوختند بر آن آتش نهفته شرار
وگر درخت عداوت همی بپروردند
از آن درخت بجز مُدبری نیامد بار
وگر ز بهر تو چاه بلا همی کندند
کنون به چاه درافتادهاند مدبر و خوار
به نعمت تو که باشند هم در این مدت
برآمده ز بن چاه و رفته بر سر دار
خجسته اختر فالی که من رهی بزدم
که دشمنان تو را بخت بشکند بازار
در آن قصیدهٔ دیگر چنانکه فال زدم
ز دشمن تو برآورد روزگار دمار
سپاس دار که ایزد سپاس داشت تو را
به شکرکوش که دشمن به دست توست شکار
همیشه تا که بود چرخ هفت و کشور هفت
ستاره هفت و طبایع چهار و فصل چهار
همیشه تا که به خاک اندرون بود نیران
همیشه تاکه بهچرخ اندرون بود انوار
موافقان تو بادند در رسیده بهنور
مخالفان تو بادند در رسیده بهنار
به روزگار جوانی و بخت نازد مرد
که زین سه چیز بود نظم شغل و رونق کار
همیشه بادی در سایهٔ عنایت شاه
ز روزگار جوانی و بخت برخوردار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به عشق و زیبایی معشوق پرداخته و احساسات عمیق شاعر را نسبت به او بیان میکند. شاعر از زلف معشوق به عنوان عنصر بیقراری یاد میکند که آرامش را از دلش ربوده و چشمان پرخماری که او را مست کردهاند. او به مقایسه معشوق با زیباییهای طبیعت و نجوم میپردازد و درد و رنجی که از دوری او متحمل میشود را تشریح میکند. همچنین از قدرتهای خداوند و حاکمان زمانه صحبت میکند و بر لزوم احترام و قدرشناسی نسبت به نعمتهای الهی تاکید مینماید. شعر در کل ترکیبی از عشق عاطفی و مدح شخصیتهای بزرگ با تمرکز بر زیباییهای ظاهری و روحی است.
هوش مصنوعی: زلف بیقرار او دلم را از من گرفت و آن چشم پر از حالت خواب و بیخودی، آرامش را بر سرم نشاند.
هوش مصنوعی: سرم به خاطر عشق و شیدایی پر از غم و خمار است، مثل چشمان معشوقهام. دلم نیز به مانند زلفهای او، در دستِ او قرار گرفته و آرامش ندارد.
هوش مصنوعی: لبان محبوبم مانند نقطهای از نقره است و من دور او مانند یک دایره کشیدهام.
هوش مصنوعی: اگر شب و روز در یک نقطه ثابت باشد و ستارهها مانند نقاطی در نقشه مشخص باشند، دیگر چه دلیلی برای وجود ستارهها وجود دارد؟
هوش مصنوعی: ویژگیهای چشمهای بیمار و موهای پریشان او همگی عجیب و شگفتانگیز شده است و از آن عجیبتر این است که کاری مانند این را هرگز ندیدهام.
هوش مصنوعی: من به خاطر زلف او در رنج و عذاب هستم، زیرا چشم او همچون یک بیمار، دل مرا نیز آزار میدهد.
هوش مصنوعی: قبل از آن که نرگسها سخت و مانند الماس شوند، خوشا به حال من که همچون کهربا، لؤلؤ بار دارم.
هوش مصنوعی: از درد و نگرانی من، جواهری چون الماس به وجود میآید که گویی مرواریدهای خوشمزه و دلپذیر را شکل میدهد.
هوش مصنوعی: موهای بلند او مانند زرهی استوار بر تنش حلقه شده و باعث شده که قامت من به سمت چنبر بگراید و خم شود.
هوش مصنوعی: در دوران جداییاش، به یاد ستمی که بر او رفته است، تکیه کرد، پیش از آنکه رشتهها را به دور او بپیچند و محاصرهاش کنند.
هوش مصنوعی: کجا میتوانم از شدت عشقش نفس بکشم، در حالی که چهرهام به خاطر سردی نفس خودم پنهان شده است؟
هوش مصنوعی: آشکار شده که چهره او به مانند گلستان است، ولی کسی شاید فکر کند که به خاطر سرما، آن گلستان از بین خواهد رفت.
هوش مصنوعی: اگر او را پیدا کنم، از خدا و پیامبر بیزارم، حتی اگر لب من به پای او برسد.
هوش مصنوعی: شایسته است که او بر لب من نهند احترام و محبت، درست مانند اینکه دست بزرگواران بر لب بزرگواران دیگر قرار گیرد.
هوش مصنوعی: کمککار کشور و افتخار حکومت پادشاهی که ملک و حکومت از او یاری میگیرد.
هوش مصنوعی: ابوالمحاسن به زیباییهای اخلاقی و صفات نیکو اشاره دارد که مدیون وجود پیامبر محمد (ص) است. این ابیات نشان میدهد که این زیباییها نمادی از دین و رسالت او هستند و محمد (ص) به عنوان نبی، نشانهای از دین و هدایتی برای مردم است.
هوش مصنوعی: در جهان، آشوب و ناعدالتی وجود داشت که مانند غباری بر سر مردم نشسته بود، اما با برقرار کردن انصاف و عدالت، این غبار از بین رفت و آرامش به جامعه بازگشت.
هوش مصنوعی: اگر زمین از نعمتهای او بهرهمند باشد، بارانهای دی، تیر و پاییز میبارند و نسیم بهاری خواهد وزید.
هوش مصنوعی: آسمان با طریق خود، شکل سیگار را به گردش میآورد و ماه با حرکتش از رفتن دوات، همواره در حال جابجایی است.
هوش مصنوعی: فلک همیشه به خاطر تلاش و کوششاش حسد میورزد، زیرا نوری که از کوشش او میتابد، بسیار درخشانتر از نور مهر و محبت دیگران است.
هوش مصنوعی: نور خورشید بر زمین تنها در روز است، اما تلاش و همت انسان بهطور مداوم، در شب و روز، همواره مستمر و پایدار است.
هوش مصنوعی: اگر اسکندر، دیواری برای جلوگیری از یاجوج و ماجوج ساخت، نباید از آن تعجب کنی.
هوش مصنوعی: اگر معین و کاردان باشد، میتواند با ثروت و سرمایهگذاری، دیواری مستحکم به دور سرزمینش بکشد و از آن محافظت کند.
هوش مصنوعی: آیا به عزت و بزرگی خودت اعتبار میدهی یا به قدرتی که باعث میشود دیگران احساس حقارت کنند؟
هوش مصنوعی: خورشید را به آسمان عطارد نسبت دادهاند، در حالی که دستان مهربان تو همچون قلمی است که زیباییهای دنیا را ترسیم میکند.
هوش مصنوعی: چشم، از زیبایی تو همچون آینهای نور میگیرد و جلوهگر میشود.
هوش مصنوعی: دشمن تو به خاطر ثروت و داراییاش خود را توانا و قدرتمند میبیند و برای او، چهره و زیباییاش به اندازهی سکهای با ارزش است.
هوش مصنوعی: خداوند خیر و صلاح همه افراد را از تو چنین به وجود آورد، پس نباید از تأثیرگذار بودن کسی که اثراتش را میبیند، شگفتزده شد.
هوش مصنوعی: بهترین و نیکوترین وضعیت تمامی جهان و خیر و فلاح همه موجودات در این است که وجود تو را با روزهایت اندازهگیری کنند.
هوش مصنوعی: در میان پیراهن تو، چیزی شبیه به دریا وجود دارد که نمیتوان آن را مشاهده کرد و به راحتی قابل تشخیص نیست.
هوش مصنوعی: چگونه میتوان دریا را توصیف کرد که از آن جواهرات به دست میآید و همچنین چگونه میتوان دریایی را تصور کرد که باعث شرمندگی دریانوردان میشود؟
هوش مصنوعی: بخار او که نماد عظمت و شرف است، همه جا را پر کرده و موج شرف به وجود آورده است. وقتی دریا شرف را میبیند، به موج افتخار تبدیل میشود.
هوش مصنوعی: تو هستی که رموز عالم از آن توست و خوشحالی و شادابی تو کافی است برای این وضعیت عالمی که به اسرار آگاه است.
هوش مصنوعی: وجود تو باقی است و نابودی مخالف تو، هدف ستاره از حرکت در مسیر و چرخش در آسمان است.
هوش مصنوعی: دشمنان تو به جنگ پرداختهاند و بر اسبهای نفرت و تعصب سوار شدهاند.
هوش مصنوعی: به دلیل بلاهایی که بر سرشان آمده و بداقبالی که دچارش شدهاند، نتوانستهاند بفهمند که بر سرِ خوشبختی و شانس تو در حال مبارزه هستند.
هوش مصنوعی: اگر کسی به زهر مار چارهای میاندیشید، اکنون که تو به سر همه زدهای، مثل سر مار شدهای.
هوش مصنوعی: اگر آتش کینه پنهان شود، سرانجام زبانه میکشد و همه چیز را میسوزاند.
هوش مصنوعی: اگر درختی از کینه و دشمنی رشد کند، تنها میوهای که از آن به دست میآید نتیجهای جز خرابکاری نخواهد بود.
هوش مصنوعی: اگر به خاطر تو در چاه مشکلات و مصیبتها کوشش میکردند، حالا خودشان در آن چاه گرفتار شدهاند و در این وضعیت ذلیل شدهاند.
هوش مصنوعی: با لطف و رحمت تو، حتی کسانی که از پایینترین شرایط جانشان را آغاز کردهاند، میتوانند به اوج برسند و به موفقیتهای بالایی دست یابند.
هوش مصنوعی: ستارهی خوشبختی که من به آن اشاره کردم، به من این نوید را میدهد که دشمنان تو در کار خود ناکام خواهند ماند و روزگار بر ضدشان خواهد بود.
هوش مصنوعی: در آن شعر دیگر، همانطور که پیشبینی کردم، روزگار به دشمن تو آسیب رساند و اوضاع را بر او سخت کرد.
هوش مصنوعی: سپاسگزاری کن از اینکه خداوند تو را شایسته دانسته و به تو اجازه داده تا با سپاسگزاری از او، بر دشمنت چیره شوی.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که در جهان همیشه هفت آسمان و هفت ستاره وجود دارد و طبیعت دارای چهار نوع مزاج است و سال به چهار فصل تقسیم میشود. این اشاره به نظم و تکرار در طبیعت و کائنات دارد.
هوش مصنوعی: هر زمان که گیاهان به زمین باشند، نیروی رشد و زندگی در آنها وجود دارد و هر لحظه که در آسمان نور موجود باشد، زندگی و انرژی در دور و بر ما جاری است.
هوش مصنوعی: طرفداران تو به روشنایی رسیدهاند، در حالی که مخالفانت به آتش خواهند رسید.
هوش مصنوعی: در دوران جوانی و در اوج شانس، فردی خوشبخت است که از سه چیز بهرهمند باشد: تنظیم کارها، نظم در امور و رونق در کارش.
هوش مصنوعی: در زندگی همیشه نعمتی از لطف و حمایت پادشاه وجود دارد که باعث خوشبختی و جوانی میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر گل آرد بار آن رخان او، نه شگفت
هر آینه چو همه میخورد گل آرد بار
به زلف کژ ولیکن به قد و قامت راست
به تن درست ولیکن به چشمکان بیمار
مدیح تا به بر من رسید عریان بود
ز فرّ و زینت من یافت طیلسان و ازار
چنین نماید شمشیر خسروان آثار
چنین کنند بزرگان چو کرد باید کار
به تیغ شاه نگر، نامهٔ گذشته مخوان
که راستگویتر از نامه تیغ او بسیار
چو مرد بر هنر خویش ایمنی دارد
[...]
قوی کننده دین محمد مختار
یمین دولت محمود قاهر کفار
چو بازگشت به پیروزی از در قنوج
مظفر وظفر و فتح بر یمین و یسار
هنوز رایتش از گرد راه چون نسرین
[...]
فغان ز دست ستمهای گنبد دوار
فغان ز سفلی و علوی و ثابت و سیار
چه اعتبار بر این اختران نامعلوم
چه اعتماد بر این روزگار ناهموار
جفای چرخ بسی دیده اند اهل هنر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.