صبوح مرا خوش کن ای خوش پسر
به میخوارگان ده قدح تا به سر
که چون سر برآرد ز کوه آفتاب
قدح تا به سر خوشتر ای خوش پسر
چه از آب رز شد زمین بهرهمند
تو از آب رز کن مرا بهرهور
تو را چشم بادام و لب شکر است
مرا نقل بادام ده با شکر
کمندی که با سیم داری به مشک
کمان کرد پشت من ای سیمبر
ز خوبان گیتی تو را معجزه است
دهان و سخن با میان و کمر
کمر ظاهرست و میان ناپدید
سخن کامل است و دهان مختصر
چو تیر افکند چشمت از ساحری
بود بر دلم تیر او کارگر
نیاساید از ساحری تیر اوی
چو تیغ شجاع الملوک الظفر
معینی کزو یافت دولت شرف
نصیری کزو یافت ملت خطر
حُسامی که در ملت ایران زمین
بدو تازه شد دین خیرالبشر
سماعیل بن گیلکی کز شرف
کفش زمزم است و رکابش حجر
به اندیشه نتوان به قدرش رسید
که اندیشه زیر است و قدرش زبر
قضا و قدر حاصل آید ازو
هرآنچ اندر آرد به فهم و فکر
اگر چه ندارد روا دین اوی
که باشد ثناهای او چون سور
ثناهای او اهل دین کردهاند
چو الحمد و چون قل هو الله ز بر
بیابان چنان کرد شمشیر او
که چون آهوی ماده شد شیر نر
به راه بیابان پیاپی شدست
ز بازارگانان نفر بر نفر
کنندش دعای سحر هر شبی
که عدلش شب فتنه را شد سحر
همه راد مردان از او شاکرند
به شرق و به غرب و به بحر و به بر
نزاد و نزاید به سیصد قِران
ز مادر چو او رادمردی دگر
ایا پهلوانی که از قدر و جاه
تویی خسروان را به جای پدر
اگر چندگرم است آتش به طبع
ز نزدیک سوزد همی خشک و تر
از اوگرم تر آتش تیغ توست
که از دور سوزد عدو را جگر
عجب دارم اندر سقر زمهریر
وگر چند هست این سخن در خبر
دم سرد باشد عدوی تو را
مگر زان بود زمهریر سقر
هر آن خصمکز پیش تو روز رزم
هزیمت پذیرد ز بیم خطر
زمانه به دستش دهد نامهای
نبشته در آن نامه این المفر
اگر مرغ بلقیس را نامه برد
ز نزد سلیمان پیغامبر
برد تیر پران تو نزد خصم
اجلنامهٔ خصم در زیر پر
امیرا اگر چون تو باشد سحاب
همه دُرّ فَشاند به جای مطر
به صُنعت از آتش برآید نسیم
به فعلت از آهن بروید خضر
چو من بر مدیحت گشایم زبان
زبان را فضیلت نهم بر بصر
به باغ مدیح تو هر ساعتی
ز شاخ ضمیرم برآید ثمر
گر از حدگذشته است تقصیر من
به تقصیر منگر به عذرم نگر
چو در شاعری من ندارم نظیر
زتو جسم دارم قبول و نظر
الا تا که امروز و فردا و دی
پدید آید از رفتن ماه و خَور
ز دی خوبتر باد امروز تو
وز امروز فردای تو خوبتر
سر رایتت باد خورشید سای
سم مرکبت بادگیتی سپر
به هر کار یزدان تو را رهنمای
بههر راه دولت تورا راهبر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به تحسین و ستایش از یک جوان خوشاخلاق و نیکوخصال اختصاص دارد. شاعر از او میخواهد که با می و خوشی، دل را شاد کند و او را از طراوت و زیباییهای زندگی بهرهمند سازد. او به زیباییهای ظاهر و باطن فرد اشاره میکند و از تیر نگاه او که بر دلش اثر گذاشته است، سخن میگوید.
شاعر همچنین به ویژگیهای برجسته این جوان اشاره میکند و او را نماد رادمردی و شجاعت میداند. او به قدرت و تاثیرگذاری این فرد بر مردم و روی کارهای بزرگ و اساسی در جامعه اشاره میکند. در ادامه، شاعر به ستایش از ویژگیهای بارز او میپردازد و در نهایت آرزو میکند که این جوان همیشه در اوج مقام و منزلت باقی بماند. شعر به نوعی ترکیبی از مدح، احساس و ابراز ارادت به شخصیتی بزرگ است.
هوش مصنوعی: ای پسر خوشصفات، صبح مرا زیبا کن و به مینوشان لیوانی بده تا خوشحالیام کامل شود.
هوش مصنوعی: وقتی خورشید از پشت کوه سر برمیآورد، برای تو که جوان خوشقلبی، نوشیدنیای بهتر از این خوشگوارتر نیست.
هوش مصنوعی: به زمین از آب گلسرخ سودی رسیده است؛ تو هم از این آب گلسرخ مرا بهرهمند کن.
هوش مصنوعی: چشمان تو مانند بادام است و لبهایت شیرین مانند شکر. من از تو میخواهم که دانههای بادام را به من بدهی تا با شکر بخورم.
هوش مصنوعی: کمند تو که به آرامی و زیبایی به دور کمرم پیچیده شده، همچون کمان و مشک بر پشت من است. ای زیبا روی.
هوش مصنوعی: تو از زیبایانی که در دنیا وجود دارند، شگفتی و جذابیت خاصی داری که زبان و سخن تو، و همچنین قامتی که داری، در تو به چشم میخورد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که در ظاهر، چیزی مشخص و نمایان است، اما در عمق و حقیقت، خیلی از نکات پنهان و ناپیداست. همچنین، در صحبتها و بیان، گاهی اوقات اطلاعات کاملی وجود دارد، اما این اطلاعات ممکن است به طور مختصر و خلاصه مطرح شوند.
هوش مصنوعی: زمانی که نگاهت را به سمت من میاندازی، گویی به طور جادویی بر دلم چیره میشوی و تیر محبت تو به دلم مینشیند.
هوش مصنوعی: از سحر تیر او نترسید، همچون شمشیر شجاعترین پادشاهان پیروز.
هوش مصنوعی: معینی که از او فضیلت و موفقیت به دست آمده، نصیری که به واسطه او ملت در خطر را پشت سر گذاشته است.
هوش مصنوعی: حُسامی به تازگی در سرزمین ایران ظهور کرده که مظهر بهترینها و خیر برای بشر است.
هوش مصنوعی: سماعیل بن گیلکی کسی است که احترام و مقام او به اندازهٔ کفشی است که در کنار چشمهٔ زمزم قرار دارد و جایگاهش به اندازهٔ سنگی است که زیر پایش است.
هوش مصنوعی: فکر و اندیشه از آنچه میتوانیم اندازهگیری کنیم، فراتر است؛ چرا که خود اندیشه در عمق و درون قرار دارد، اما ارزش و اعتبار آن در سطح و ظاهر نمایان میشود.
هوش مصنوعی: سرنوشت و تقدیر از آن چیزی به وجود میآید که از اندیشه و تفکر انسان بیرون میآید.
هوش مصنوعی: هر چند که دین او با اینکه باعث افتخار نیست، اما ثناهای او مانند سور (شور و شادی) است.
هوش مصنوعی: مدح و ستایشهای خداوند را اهل دین و ایمان با استفاده از عباراتی مانند "الحمد" و "قل هو الله" به زبان میآورند.
هوش مصنوعی: شمشیر او به شکلی در بیابان عمل کرد که آنقدر مؤثر بود که شیر نر به اندازه یک آهوی ماده آرام و بیخطر شد.
هوش مصنوعی: به طور مکرر افرادی از بازار به سمت بیابان میروند و در این مسیر، دستهدسته حرکت میکنند.
هوش مصنوعی: هر شبی که عدل او تاریکی و فتنه را روشن کند، برایش در سحرگاه دعا میکنند.
هوش مصنوعی: تمام رادمردان از او قدردانی میکنند، چه در شرق و چه در غرب، چه در دریا و چه در خشکی.
هوش مصنوعی: هیچکس بهاندازه آن رادمرد نمیتواند از مادر به دنیا بیاید و به ثمر برسد، حتی اگر سیصد درهم هم داشته باشد.
هوش مصنوعی: آیا تو، ای پهلوان، که از مقام و عظمت برخورداری، میتوانی به جای پدر، جایگاه شاهان را بپذیری؟
هوش مصنوعی: اگر آتش چند گرم باشد، از نزدیک هر چیزی را میسوزاند، چه خشک و چه تر.
هوش مصنوعی: آتش شمشیر تو از او گرمتر است که میتواند از فاصله دور، دل دشمن را بسوزاند.
هوش مصنوعی: من از اینکه در دوزخ و سرمای سخت آنجا، باز هم این موضوع در اخبار مطرح میشود، شگفت زدهام.
هوش مصنوعی: زمانی که دشمن تو در تنگی و سختی قرار دارد، ممکن است چهرهاش سرد و بیروح به نظر برسد؛ اما این وضعیت به خاطر شدت سردی و سرمای گزنده جهنم است.
هوش مصنوعی: هر دشمنی که در میدان جنگ مقابل تو قرار گیرد و از ترس خطر شکست بخورد، در واقع نشان دهندهٔ قدرت و توانایی توست.
هوش مصنوعی: زمانه به او فرصتی میدهد تا پیام یا خبری بنویسد که در آن نوشته، پیامی از رهایی یا نجات وجود دارد.
هوش مصنوعی: اگر پرندهای که متعلق به بلقیس است، نامهای از سوی سلیمان پیامبر بیاورد.
هوش مصنوعی: تیری که تو برای دشمن پرتاب میکنی، سرنوشت و آسیب او را در زیر آن تیر، برملا میسازد.
هوش مصنوعی: ای امیرا، اگر تو مانند ابر باشی، همهٔ گوهرها را مانند باران به زمین میریزی.
هوش مصنوعی: نسیم ملایمی از آتش پدید میآید و به همین شکل درختان و گیاهان از آهن رشد میکنند.
هوش مصنوعی: وقتی من درباره تو سخن میگویم، توانایی و ویژگیهای زبان را به چشمهایم ارجح و بالاتر میدانم.
هوش مصنوعی: در هر لحظه از عمق ذهنم، میوهای از باغ ستایش تو به بار میآید.
هوش مصنوعی: اگر تقصیر من از حد گذشته است، به آن توجه نکن و عذر من را در نظر بگیر.
هوش مصنوعی: در شعر گفتمانی ندارم که مانند تو باشد، اما با وجود اینکه جسم و وجود دارم، به نظر تو انتقاد و توجه بیشتری دارم.
هوش مصنوعی: اینجا میگوید که تا امروز و فردا و روزهای آینده، هر لحظه واضحتر میشود که با رفتن ماه و خورشید، زمان چگونه نمایان میشود.
هوش مصنوعی: امروز تو از دیروز بهتر است و فردای تو نیز از امروز بهتر خواهد بود.
هوش مصنوعی: سر رایتت مانند خورشید درخشان است و سایهات همچون سم مرکب، به حفاظت از تو در برابر جهان میپردازد.
هوش مصنوعی: هر کاری که در آن یزدان (خدا) تو را هدایت کند، آن کار میتواند به تو کمک کند تا به مسیر خوشبختی و موفقیت برسی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
که را رودکی گفته باشد مدیح
امام فنون سخن بود ور
دقیقی مدیح آورد نزد او
چو خرما بود برده سوی هَجَر
نبودی جدا یک زمان از پدر
پدر نیز نشگیفتی از پسر
پدید آرد آن سرو بیجاده بر
همی گرد عنبر به بیجاده بر
ز روی و ز بالا و زلف و لبش
خجل شد گل و سرو و مشک و شکر
بت و ماه را نام خوبی مده
[...]
ز شرم گنه آبرویم مبر
چو خاکم ز تقصیر من درگذر
ازین پس پیمبر نباشد دگر
به آخر زمان مهدی آید به در
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.