همیشه پرشکن است آن دو زلف حلقه پذیر
شکنشکن چو زره حلقهحلقه چون زنجیر
رسد ز حلقه بدو هر زمان هزار نفر
وز آن نفر چو دل من هزار تن بهنفیر
ز تیرگیش همی روشنی دهد بیرون
بود هر آینه از شب دمیدن شبگیر
چنانکه شیر بود پرورندهٔ اطفال
شکنج و حلقهٔ او هست پرورندهٔ سیر
ز مشک بر مه روشن همیکشد پرگار
ز قیر بر گل و سوسن همیکند تصویر
به مشک ماند اگر گل نگار باشد مشک
به قیر ماند اگر مه پرست باشد قیر
عبیر و غالیه گر رنگ و بوی آن دارند
به عشق در انظرا من زغالیه است و عبیر
به فعل و شکل به دام و کمند ماند راست
کمند جادو بندست و دام عاشق گیر
دلی که بسته و غمگین شده است در گرهش
گشاده گردد و خیره شود به مدح امیر
جمال آل حسن فخر گوهر اسحاق
که هست بر فلک دولت آفتاب منبر
بزرگوار جهان مَخلَصِ خلیفهٔ حق
بشیر هر بشر و فخر دودمان وزیر
مظفر آن که کَفَش رایت کفایت را
همی درستکند پیش کافیان تفسیر
هر آن چه هست مقدر ز حسن مخلوقات
یقین بدان که همه دون اوست جز تقدیر
دل منور او هست عقل را عنصر
ید مؤید او هست جود را اکسیر
امکبر اندا بر نام او تخلص و مدح
که مدح همچو نمازست و نام او تکبیر
به آفرین خدای آن که بود در شب و روز
محرری که کند آفرین او تحریر
کسی که بر تن و بر جان او سگالد غدر
ز غدر دهر شود چشمهای او چو غدیر
اگر چه قدرت حق بیشتر ز قدرت جم
به وقت قدرت تدبیر هست آصف پیر
اگرچه در همه چیزی مؤثرست فلک
بلند همت او در فلک کند تاثیر
ز بهر مصلحت ملک باشدش فکرت
ز بهر منفعت خلق باشدش تدبیر
همه لطافت نور از اثیر بگریزد
اگر رسد اثر خشم او به چرخ اثیر
به روز بزم قدم درکف موافق او
شعاع نور دهد همچو آفتاب منیر
به روز رزم زره بر تن مخالف او
ز هم گسسته شود همچو تارهای حریر
ایا همیشه دل پاک تو به فخر مشار
ویا همیشه کف راد تو به خیر مشیر
ز کارهای پسندیده کار توست سرور
ز جایهای گرانمایه جای توست سریر
فقیر بود جهان بیتو ازکفایت و فخر
تو آمدیّ و غنی شد به تو جهانِ فقیر
زمانه شیفتهٔ دل بود و تیرهٔ چشم کنون
به تن گرفت قرار و به چشم گشت قریر
ز دست و طبع تو گیتی همه شکفته شود
به طبع باد صبایی به دست ابر مطیر
نظیر گفت نیارم تو را به هیچ صفت
از آن قِبَل که خدایت نیافرید نظیر
دل و ضمیر تو ماند همی به لؤلؤ تر
میان لؤلؤ لالا توراست بحر غزیر
زریر و خون به رخ و چشم دشمن تو درست
مگر زمانه بر او وقف کرد خون و زریر
زحل به تیر نحوست مخالفان تو را
همی خَلَد جگر آری خَلَنده باشد تیر
ز رنج و سختی چون زیر و زار ناله شدست
تن عدؤت بلی زار ناله باشد و زیر
قضای خالق عرش است وعدهٔ تو مگر
که هر دو را نبود نیم دم زدن تأخیر
مگر مدیح تو شد چشم عقل را قوت
که چشم عقل بود بیمدایح تو ضریر
مگر لقای تو اصل بصیرت است و بصر
که چشمهای سر و تن بدو شدست بصیر
به نامهای چو نویسد دبیر نام تو را
دهانِ دهر دهد بوسه بر دهان دبیر
اگر خیال تو بیند بداختر اندر خواب
مُعَبِرّش همه نیکاختری کند تعبیر
وگر دهی تو اسیر زمانه را قوت
شود زمانه به دست اسیر خویش اسیر
چو حال بندگی من تو را خداوندا
مُقرّرست مرا نیست طاقت تقریر
جوان و پیر سزد آفرینگر تو چو من
به سال و ماه جوان و به فضل و دانش پیر
مهذّب است به تو حکمتم زهی تهذیب
موّقرست به تو نعمتم زهی توقیر
به جای هر نفسی گر ستایشی کنمت
به جان تو که شناسم ز خویشتن تقصیر
وگر کنم به همه عمر شکر نعمت تو
به نعمت تو که از خویشتن خورم تشویر
همیشه تا که به خیر و به شر میان بشر
همی رسول و بشیر آید از صغیر و کبیر
زمانه باد به شر مخالف تو رسول
ستاره باد به خیر موافق تو بشیر
تو خوش نشسته و پیش تو ایستاده به پای
بتان نوش لب دوست جوی دشمن گیر
بلند قامت ایشان چو سرو در کِشمَر
بدیع صورت ایشان جو نقش در کشمیر
تو جفت طاعت و گردون تو را همیشه مطیع
تو یار نصرت و یزدان تورا همیسه نصیر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است با مضامین مدح و ستایش از شخصیتی بزرگ. شاعر به زیباییهای ظاهری و باطنی آن شخص اشاره کرده و او را به عنوان فردی با فضائل بسیار و مؤثر در جامعه توصیف کرده است. او به تصویر زلفها، زیبایی صورت و ویژگیهای اخلاقی این شخص میپردازد، در حالی که اهمیت و تأثیر او را بر جهان و مردم یادآور میشود.
شاعر همچنین به مخلوقات و نعمتهای خداوند اشاره میکند و میگوید که جهان بدون حضور این شخصیت بزرگ فقیر و ناتوان است. در نهایت، او از قدرت و حکمت این فرد یاد میکند که باعث نیکی و خیر در زمانه میشود و با دقت به نقش او در زندگی مردم تأکید دارد.
هوش مصنوعی: آن دو زلف همیشه مانند زنجیری شکننده و حلقهدار هستند.
هوش مصنوعی: هر لحظه از حلقه او هزار نفر به سوی او میآیند و از آن هزار نفر، دل من به تنهایی به ارزش هزار نفر دیگر است.
هوش مصنوعی: از تاریکیاش روشنیای پیدا میشود که هر آینه نشاندهنده آغاز روشنی از شب است.
هوش مصنوعی: شیر به عنوان پرورشدهندهی فرزندان خود شناخته میشود، همانطور که دایرهها و انحناها نیز زندگی و حرکت را شکل میدهند.
هوش مصنوعی: عطر مشک بر فراز ماه میپیچد و با دقت برای آن دایرهای رسم میکند، همانطور که برای گل و سوسن با رنگ قیر نقش میزند.
هوش مصنوعی: اگر گلی زیبا و خوشبو باشد، مانند مشک است، و اگر ماهی را دوست داشته باشد، مانند قیر است.
هوش مصنوعی: اگر بخواهم این بیت را به زبان ساده و روان بیان کنم، میتوان گفت که عطر و بوی خوش عشق برای من مانند عطر و رنگی است که از گلاب و مواد خوشبو به مشام میرسد. این احساسات زیبا و شگفتانگیز در عشق به من الهام میبخشند و مرا سرشار از شادی میکنند.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که عشق مانند دام و کمندی است که انسان را به خود جذب میکند. عشق و جذبهی آن به قدری قوی است که میتواند انسان را به دام بیندازد، همانند جادویی که فرد را مجذوب خود میسازد. در واقع، این احساسات میتوانند کنترل فرد را به دست بگیرند و او را در جهانی از عشق و احساسات غرق کنند.
هوش مصنوعی: دلهایی که در اثر غم و اندوه بسته شدهاند، میتوانند با ستایش و تمجید از امیر، باز شوند و امیدوارانه به او چشم بدوزند.
هوش مصنوعی: زیبایی خاندان حسن همانند گوهری گرانبهاست که همچون آفتاب در آسمان میدرخشد و منبر قدرت و دولت را به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: دنیای بزرگ به عنوان پناهگاه خلیفه حق، بشارتدهندهی همه انسانها و مایهی افتخار نسل وزیر شناخته میشود.
هوش مصنوعی: مظفر کسی است که با نیکی و کفایت خود، به دیگران کمک میکند و توانمندیهایش را به خوبی به نمایش میگذارد و در زمان نیاز، به یاری میآید.
هوش مصنوعی: هر چیزی که وجود دارد، به خاطر زیبایی مخلوقات است و بدان که همه اینها زیر سایه او قرار دارند، به جز آنچه که به تقدیر تعلق دارد.
هوش مصنوعی: دل او روشن و تابناک است و عقل او به عنصر نیکویی و حمایت الهی وابسته است، همچنین generosity و سخاوت او به مانند دارویی ارزشمند است.
هوش مصنوعی: برای بزرگداشت و ستایش او، باید نامش را با کلمهای درخشان مانند "تکبیر" آغاز کرد. زیرا ستایش او همچون نماز است که با ذکر خدا شروع میشود.
هوش مصنوعی: به خدایى که در شب و روز، نگارگر و نویسنده قدرتمندى است، که نوشتههایش با زیبایی و دقت فوقالعادهای ایجاد میشود.
هوش مصنوعی: شخصی که تحت تأثیر سختیهای زندگی قرار گیرد و آسیبپذیر شود، چشمهایش به مانند یک دریاچه آرام و بیهیاهو خواهد بود.
هوش مصنوعی: اگرچه قدرت خدایی بیشتر از قدرت جمشید است، اما در زمان نیاز، تدبیر آصف میتواند اثرگذارتر باشد.
هوش مصنوعی: علیرغم اینکه همه چیز تحت تأثیر قرار میگیرد، بلندای شجاعت و اراده او نیز تأثیراتی در آسمان دارد.
هوش مصنوعی: برای حفظ مصلحت کشور، باید فکر کرد و برای منفعت مردم، باید تدبیر و برنامهریزی کرد.
هوش مصنوعی: اگر تأثیر خشم او به آسمان برسد، تمام لطافت نور از بین میرود و محو میشود.
هوش مصنوعی: در روز جشن و سرور، وقتی که قدم به کنار او بگذارم، نوری مانند نور خورشید پرفروغ به وجود میآید.
هوش مصنوعی: در روز جنگ، زرهای که بر تن دشمن است، به راحتی مانند تارهای نازک حریر از هم میپاشد.
هوش مصنوعی: آیا همیشه دل پاک تو به افتخار مشغول است و یا همیشه دست بخشندهات به خوبیها میرسد؟
هوش مصنوعی: کارهای نیک و پسندیده از توست، و جایگاه تو در میان چیزهای گرانبهاست.
هوش مصنوعی: جهان در نبود تو به هیچوجهی کافی و سرشار نبود، اما با آمدنت، دنیا از فقر و کمبودی پر شد و به ثروت و عظمت رسید.
هوش مصنوعی: زمانه که روزگاری تحت تأثیر دلها و چشمهای زیبا بود، اکنون به حالت آرامشی در آمده و به گونهای دیگر به نظر میآید.
هوش مصنوعی: با کمال قدرت و استعداد تو، جهان به زیبایی و رونق میرسد، مانند اینکه نسیم صبحگاهی با نیروی باران، همه چیز را تازه و شکوفا میکند.
هوش مصنوعی: من هیچ صفتی را نمیتوانم برای تو بیاورم، چرا که خداوند هیچ کس را به مانند تو نیافریده است.
هوش مصنوعی: دل و افکار تو مانند مروارید پاک و درخشان است که در میان مرواریدهای دیگر قرار دارد؛ همچون دریاچهای عمیق و وسیع.
هوش مصنوعی: زریر با خون و چهرهای خشمگین در برابر دشمنش ایستاده است، اما این تنها به خاطر آن است که سرنوشت و زمانه به نفع او رقم خورده و زریر توانسته است بر دشمنش غلبه کند.
هوش مصنوعی: زحل در تیر نحس به حریفان تو آسیب میزند و باعث میشود که آنها از درد و رنج به جگر آمده و عذاب بکشند. تیر نیز میتواند به نوعی نشاندهندهی شدت این آسیب باشد.
هوش مصنوعی: بدن دشمن به خاطر رنج و سختی به شدت ناله میکند و به حالتی زار و ناچار افتاده است. این ناله نشاندهنده وضعیت دشوار اوست.
هوش مصنوعی: سرنوشت و تقدیر خالق آسمانها است، مگر اینکه وعدهٔ تو هم با این تقدیر هماهنگ باشد؛ در غیر این صورت، هیچ تأخیری در انجام کارها وجود ندارد.
هوش مصنوعی: آیا تنها ستایشهای تو باعث میشود که چشم عقل قوی شود؟ زیرا بدون ستایشهای تو، چشم عقل نابینا و ناتوان است.
هوش مصنوعی: آیا ملاقات با تو حقیقت بینایی است، و این که چشمهای ظاهری بدن به سمت تو نگریستهاند، نشان از بینش واقعی دارد؟
هوش مصنوعی: وقتی که نویسنده نام تو را در نامهای مینویسد، زمانه به احترام این نام به زبان دبیر بوسه میزند.
هوش مصنوعی: اگر کسی در خواب به خیال تو دچارت نقد شود، تعبیرش را به بهترین شکل ممکن انجام میدهد.
هوش مصنوعی: اگر تو به کسی که به سختی روزگار گرفتار شده یاری کنی، او قدرت پیدا میکند و روزگار به دست آن شخص گرفتار تحت کنترل درمیآید.
هوش مصنوعی: ای خداوند، حال و مقام بندگی من برای تو مشخص است و من قدرت بیان آن را ندارم.
هوش مصنوعی: هر جوان و پیر باید به تو آفرین بگوید، چون من هم از نظر سن و سال جوان هستم و هم از نظر علم و دانش، مثل یک فرد پیر.
هوش مصنوعی: تو به خاطر تربیت و اخلاق نیکو، در قضاوت و حکمکردن، بسیار شایسته و با وقاری. نعمتی که به تو داده شده، نشان از احترام و ارزش تو دارد.
هوش مصنوعی: اگر به جای هر نفسی که میکشم تو را ستایش کنم، این کار را از روی محبت و آگاهی به نقصهای خودم انجام میدهم.
هوش مصنوعی: اگر تمام عمرم را شکر نعمت تو کنم، باز هم نمیتوانم به اندازه همین نعمت تو که از وجود خودم میخورم، سپاسگزاری کنم.
هوش مصنوعی: همواره در میان انسانها، چه در زمانهای خوب و چه در زمانهای بد، پیامآوران و مژدهدهندگانی از هر سن و سالی حضور دارند.
هوش مصنوعی: زمانه و دورهای که در آن زندگی میکنیم، به عنوان دشمنی بر خلاف تو عمل میکند، اما ستارهها و نشانههای خوب به نفع تو و برای بشارت دادن به تو هستند.
هوش مصنوعی: تو در آرامش نشستهای و در مقابلت کسی ایستاده است. به جای اینکه به زیباییهای این دنیا دل ببندی، به دنبال محبت و دوستی باش و از دشمنی دوری کن.
هوش مصنوعی: اندام بلند آنها همچون سروهای کشمیر است و زیبایی چهرهشان مثل طرحی در آن دیار است.
هوش مصنوعی: تو همواره فرمانبردار هستی و همراه تو در سختیها یاری میکند، و خداوند همیشه مددکار تو خواهد بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چگونه برخورم از وصل آن بت دلبر
که سوخت آتش هجرش دل مرا در بر
طمع کند که ز معشوق برخورد عاشق
بدین جهان نبود کار ازین مخالفتر
از آنکه عاشق نبود کسی که دل ندهد
[...]
فسانه گشت و کهن شد حدیثِ اسکندر
سخن نو آر که نو را حلاوتیست دگر
فسانهٔ کهن و کارنامهٔ به دروغ
به کار ناید رو در دروغ رنج مبر
حدیثِ آنکه سکندر کجا رسید و چه کرد
[...]
بنوبهار جوان شد جهان پیر ز سر
ز روی سبزه بر آورد شاخ نرگس سر
خزان جهان را عهد ار چه کرده بود کهن
بهار عهد جهان باز تازه کرد ز سر
هوا نشاند ببرگ شکوفه در، یاقوت
[...]
پلی شناس جهانرا و نو رسیده براو
مکن عمارت و بگذار و خوش ازو بگذر
کرا شنیدی و دیدی که مرگ دادامان
ز خاص و عام و بدو نیک و از صغیر و کبر
اگر هزار بمانی و گر هزار هزار
[...]
بفال سعد و خجسته زمان و نیک اختر
نشسته بودم یک شب بباغ وقت سحر
ز باختر شده پیدا سر طلایۀ روز
کشیده لشکر شب جوق جوق زس خاور
فلک چو بیضۀ عنبر نمود و انجم او
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.