بردیم ماه روزه به نیک اختری بهسر
بر یاد عید روزه قدح پرکن ای پسر
زان میکه چون ز جام رسد بوی او به جان
مردم همه طرب شود از پای تا به سر
قندیل تیره گَشت و قدح روشنی گرفت
اینک قدح ببین و به قندیل در نگر
سازی که با بت است بعید اندرون بیار
چیزی که ماه روزه بهکار آمدی ببر
بنشین و عاشقانه سرودی همی سرای
برخیز و دوستانه طریقی همی سپر
یکماهه باده در قدح ما همی فکن
سی روزه بوسه بر دو لب ما همی شمر
بودیم در غم سحر و شام مدتی
واکنون ز شام یاد نیاریم وز سحر
گاهی بچینم از رخ رنگین تو سمن
گاهی بریزم از لب شیرین تو شَکَر
ماه دی است و قوت سرما به غایت است
وانگیخته است آب ز هر جانبی حشر
یک ره که شد چو خنجر پولاد آب جوی
بایدکه بیش ما ز دو آتش بود سپر
یک آتش از قنینه زده عکس بر سهیل
یک آتش از تنوره زده نور بر قمر
از آتش قِنینَه زمینگشته پر فروغ
وز آتش تنوره هواگشته پر شرر
گویی که زرگری است سیهساز و سرخپوش
در آهنین دری که همه روزن است در
گه شفشههای زرکند از هر دری برون
گه بر هوا فشاند گاورسهای زر
حصنی است پر زپنجره واندر میان حِصن
قومی مشعبدند علی رغم یکدیگر
در دستها گرفته ز هرگونه لعبتان
هر یک به زعفران و به شنگرف کردهتر
هاروتوار شعبده سازند هر زمان
تا لعبتان ز پنجره بیرون کنند سر
باغی است درگشاده در آن باغ بیعدد
بر هر دری شکفته از آن باغ یک شجر
شاخش همه بهگونهٔگلنار و زعفران
برگش همه به رنگ طبرخون و مُعصَفَر
زین باغ چون بهار نماید به ماه دی
بزم ظهیر دولت سلطان دادگر
میر اجل موید ملک و شهاب دین
بوبکر کاو بداد و به دین هست چون عمر
دارد ز فر دولت او روزگار نور
دارد ز نور دولت او روزگار فر
شاخی است رسم اوکه معالیش هست بار
باغی است لطف او که معانیش هست بر
از شمع مهر او امل آید همی فروغ
وز ابر کین او اجل آید همی مطر
دستش زمانه نیست وزو هست حَل و عقد
کلکش ستاره نیست وزو هست خیر و شر
گرچه ز چرخ هست بسی بعد تا ثری
ورچه زبحر هست بسی فرق تا شمر
آن را به جنب دولت او چون ثری شناس
وین را به جنب همت او چون شَمَر، شُمَر
ای بر فلک ثنای تو تسبیح هر ملک
وی بر زمین عطای تو تشریف هر بشر
نور محبت تو ثوابی است از بهشت
دود عداوت تو عذابی است از سقر
از بهر خدمت تو سزد گر خدای عرش
ارواح رفته باز رساند سوی صور
گر بر صفر همیشه محرم مقدم است
تو چون محرمی و همه مهتران صفر
از آتش جگر لب بدخواه توست خشک
وز آب دیدگان رخ اعدای توست تر
بر هر زمین که باد خلاف تو بگذرد
هم آب دیده باشد و هم آتش جگر
از فکرت تو عزم معادی شود هَبا
وز قدرت تو حزم مخالف شود هدر
گویی که فکرت تو دلیل است بر قضا
گویی که قدرت تو وکیل است از قدر
تا چون خَضَر به شهر سکندر نشستهای
آن شهر همچو جَنّت مأواست از خضر
اسکندر آن زمان که هَری را نهاد پی
گر داشتی ز دولت و اقبال تو خبر
دروی بجای خاک سرشتی همی عبیر
دروی بهجای سنگ فشاندی همه گهر
تا درخور قبول تو شد نظم و نثر من
نظمم همه نُکَت شد و نثرم همه غُرَر
از منت تو پشت و دلم هست بارکش
وز نعمت تو جان و تنم هست بارور
پست است خاطر من و اقبال تو بلند
زیرست خدمت من و اِنعام تو زبر
آن روز کی بود که من آیم چو بندگان
بر فرش مجلس تو و بر آستان و در
دیده نهم ز مهر چو رُهبان بَرِ صلیب
بوسه دهم ز فخر چو حجّاج بر حَجَر
تا رامش و طرب ز سلامت دهد نشان
تا نصرت و ظفر ز سعادت بود اثر
در مجلس تو باد همه رامش و طرب
بر درگه تو باد همه نصرت و ظفر
فالت همه مبارک وکارت همه بهکام
روزت همه خجسته و عیدت خجستهتر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است که به مناسبت ماه رمضان و روزه نوشته شده و به میهمانی و بادهنوشی در این ایام میپردازد. شاعر از خوشیها و زیباییهای زندگی در این ماه سخن میگوید و به دوستان و عزیزانش توصیه میکند تا در این زمان شادی و عشق را گرامی بدارند. در اشعار، تصاویری از باغها، گلها و آتشهای رنگارنگ نیز به چشم میخورد که نماد زندگی و زیبایی هستند. در نهایت، شاعر به ثنای خداوند و نعمات او اشاره میکند و آرزوی توفیق و خوشنودی برای همه دارد، با دعوت به شکرگزاری و عبادت در این ایام مبارک.
هوش مصنوعی: ما در شب اول ماه مبارک رمضان به یاد روز عید فطر، خوشحالی و سرور را با هم جشن میگیریم. پسرم، بیایید لیوان را پر کنیم و این لذت را به اشتراک بگذاریم.
هوش مصنوعی: وقتی که بوی آن نوشیدنی از جام به مشام میرسد، روح مردم از سر تا پا پر از شادی و شوق میشود.
هوش مصنوعی: چراغ خاموش شد و جام روشنایی به دست گرفت. حالا به جام نگاه کن و به چراغ هم توجه کن.
هوش مصنوعی: ساز و نوایی که با بتان و معشوقهها همراه است، بعید است که درونش چیزی پیدا شود که در روزهداری برای تو مفید باشد. پس از آن، چیزی را که مخصوص ماه رمضان است، ببر و استفاده کن.
هوش مصنوعی: بنشین و عاشقانه شعری را بخوان و بعد برخیز و به دوستانهای در مسیر زندگی پیش برو.
هوش مصنوعی: یک ماه باده در جام ما بریز و سی روز بوسه را بر لبان ما حساب کن.
هوش مصنوعی: ما مدتی در غم صبح و شب بودیم، ولی اکنون دیگر از یاد شب نمیآوریم و از صبح هم صحبت نمیکنیم.
هوش مصنوعی: گاهی از چهرهی زیبا و رنگین تو گل سمن را میچینم و گاهی از لبهای شیرینت شکر میریزم.
هوش مصنوعی: در ماه دی، سرمای هوا به اوج رسیده و آب از هر طرف به حرکت درآمده است.
هوش مصنوعی: وقتی راهی شبیه به خنجر فلزی شد، باید برای عبور از آن آب جوی آماده شویم؛ زیرا که ما در بین دو آتش قرار داریم و برای حفاظت، نیاز به سپر داریم.
هوش مصنوعی: از قنینه آتش بالایی درخشان و زیبا درست کرده که نورش به سهیل میتابد و از تنوره هم آتش دیگری شعلهور است که نورش بر ماه میافتابد.
هوش مصنوعی: زمین پر از شعلههای درخشان و آتشی است که از عمق آن برمیخیزد و در هوا هم آتشهایی با جرقههای زیاد وجود دارد.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد شخصی در حال کار بر روی فلزات است، جوری که او را مانند طلاکار یا زرگری میبینیم. این فرد با پوشش سیاه و قرمز در کنار در آهنی قرار دارد که راهی برای عبور نور و دیدن به سوی دیگر است.
هوش مصنوعی: گاهی از هر دری صدای شفاف و زرق و برق طلایی بیرون میآید و گاهی نیز بر فراز آسمان، زنبورهای طلایی پرواز میکنند.
هوش مصنوعی: اینجا دژی وجود دارد که پر از پنجره است و در دل این دژ، قومی هستند که به یکدیگر میپردازند و با وجود تفاوتهایشان، در کنار هم زندگی میکنند.
هوش مصنوعی: در دستان خود انواع بازیها را گرفته، هر کدام را به رنگ زعفران و شنگرف (رنگ قرمز) تزیین کرده است.
هوش مصنوعی: هر لحظه شعبدهبازانی مانند هاروت در تلاشاند تا دختران بازیگوش را از پشت پنجره به بیرون بیاورند.
هوش مصنوعی: در اینجا به جهانی پرنشاط و زیبا اشاره میشود که در آن به وفور درختان و طبیعتی سرسبز وجود دارد. هر درختی که در این باغ وجود دارد، نمادی از طراوت و زندگی است و زیبایی آن، دل هر بینندهای را به خود جلب میکند.
هوش مصنوعی: خشک و زرد شدهاست، مانند شاخ و برگ گلهای خوشبو و زعفران، که رنگش به سرخی و زیبایی گلهای محبوب میماند.
هوش مصنوعی: در این باغ، زمانی که در ماه دی شکوفهها و زیباییهای بهاری نمایان میشود، جشن و سرور در بارگاه پادشاهی عادل برپا میگردد.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف شخصیت و ویژگیهای دو شخصیت مهم اسلامی میپردازد. شاعر به تمجید از ابوبکر، که در راه دین و هدایت مردم نقش مهمی داشته، میپردازد و او را به عنوان فردی که در زمان حیاتش کمکهای شایانی به دین کرده است، معرفی میکند. همچنین به ویژگیهای عمر نیز اشاره میکند که در تداوم این مسیر و پشتیبانی از دین تأثیرگذار بوده است.
هوش مصنوعی: زندگی به برکت نعمتهای او روشن و درخشان است، در حقیقت نور و رونق زندگی به دلیل وجود اوست.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی از ویژگیهای خاص و نشانههای پرورش و لطف میگوید. شاخ و بار درخت به تصویر کشیده شدهاند که نشان از برکات و زیباییهای زندگی دارند. در واقع، احوال و رفتار فردی که در این شعر توصیف شده، به نوعی استعارهای از مهربانی و بخشش اوست که مانند بار و ثمرهای دلانگیز در باغ خود را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: از عشق و محبت او نور و روشنایی به وجود میآید و از خشم و کینهاش، اجل و پایان کار پیدا میشود.
هوش مصنوعی: دست زمانه در امور او تأثیری ندارد و همهچیز به او برمیگردد. ستاره و نمادهای فال هم هیچ نقشی در سرنوشت او ندارند و او خود خیر و شر را در زندگیاش میسازد.
هوش مصنوعی: هرچند که در آسمان فاصلههای زیادی وجود دارد، اما در دریا نیز تفاوتهای زیادی به چشم میخورد.
هوش مصنوعی: این بیت به مقایسه دو مفهوم میپردازد. به نوعی میگوید که یکی از این دو به شکلی با شکوه و درخشان، همچون ستارهای در آسمان، قابل احترام و توجه است، در حالی که دیگری با عزم و ارادهای قوی و استوار، قابل تحسین و اعتبار است. به عبارتی دیگر، هر یک از این دو میتوانند در زمینه خود ممتاز و بینظیر باشند.
هوش مصنوعی: ای خدای بزرگ که در آسمانها بر تو مدح و ستایش میشود و در زمین هر انسانی به خاطر نعمتهای تو احترام و مقام میگیرد.
هوش مصنوعی: محبت تو مانند نوری است که از بهشت میتابد و پاداشی بزرگ به شمار میآید، در حالی که حسد و کینهتوزی تو همچون دودی است که عذاب و رنجی از جهنم به همراه دارد.
هوش مصنوعی: برای خدمت به تو، شایسته است که حتی خداوندی که بر عرش نشسته است، روحها را برگرداند و به سوی تو بفرستد.
هوش مصنوعی: اگر همیشه بر صفر مقدم است، تو نیز مانند اویی و همه دیگران در صفر برتری.
هوش مصنوعی: دل من از آتش عشق تو سوخته و خشک شده است، و اشکهای چشمم هم نشاندهندهٔ درد و رنجی است که از جانب تو بر من وارد شده است.
هوش مصنوعی: در هر جایی که حوادث ناخوشایند بر تو بگذرد، هم درد و غم بر دل مینشیند و هم اشک و اندوه در چشمانت جاری خواهد شد.
هوش مصنوعی: از اندیشهٔ تو، مقصود و هدفی شکل میگیرد و بر اساس تواناییات، تدبیر و احتیاط در برابر مخالفان بیفایده میشود.
هوش مصنوعی: انگار که اندیشه تو نشانهای بر سرنوشت است و گویا توانایی تو مدافع تقدیر است.
هوش مصنوعی: وقتی که تو در شهر سکندر مانند خضر نشستهای، این شهر برایت مانند بهشت منزلگاه است.
هوش مصنوعی: اسکندر در زمانی که هری را پایهگذار کرد، تو از خوشنامی و سعادت خود مطلع بودی.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر از ارزش و ویژگیهای درویش صحبت میکند. او میگوید که به جای خاک و مادهی معمولی، درویش از عطری خوشبو و ظرافتی زیبا و بینظیر بهرهمند است. همچنین، او به جای سنگهای سخت و بیارزش، گوهرها و سنگهای قیمتی و ارزشمند را جلوهگر میکند. در حقیقت، وجود درویش با اهمیت و باارزشتر از آنچه به نظر میرسد، توصیف میشود.
هوش مصنوعی: آثاری که خلق کردم، تا زمانی که شایستهی توجه تو شدند، نظم من پر از نکتههای زیبا و نثرم سرشار از جملات پُرماجرا گردید.
هوش مصنوعی: از بزرگی و کرمت، دل و پشت من قوی شده و از نعمتهای تو، جان و جسم من پرورش یافته و بارور گشته است.
هوش مصنوعی: خاطرم در حالتی پایین و پست است، در حالیکه تو از نظر موفقیت و اقبال در جایگاه بلندی قرار داری. در این میان، خدمت من به تو در سطحی پایین و ناچیز است، اما انعام و لطف تو نسبت به من در مرتبهای بالا و ارزشمند است.
هوش مصنوعی: هیچوقت نمیتوانم روزی را تصور کنم که مانند سایر بندگان به پیشگاه تو بیایم و بر فرش مجلسات بنشینم و در آستانت قرار بگیرم.
هوش مصنوعی: چشمم را از روی عشق به صورت تو میدوزم و مانند راهبان که به صلیب بوسه میزنند، من هم به تو بوسه میزنم. و از روی افتخار مانند حجاج که به سنگ مقام ابراهیم بوسه میزنند، به تو عشق میورزم.
هوش مصنوعی: تا زمانی که شادی و سرور از سلامتی نشأت میگیرد، پیروزی و موفقیت هم از خوشبختی نشانه خواهد بود.
هوش مصنوعی: در جمع تو هر گونه شادی و سرور وجود دارد و در درگاه تو همیشه پیروزی و موفقیت حاکم است.
هوش مصنوعی: همه چیز برای تو خوش یمن و نیکو باشد، تلاشت به نتیجه برسد، روزهایت پر از شادی و جشنهایت از آن هم شادتر باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سروست و بت نگار من آن ماه جانور
ار سرو سنگ دل بود و بت حریر بر
باری ندانمت که چه خو داری ای پسر
تا نیستی مرا و ترا هیچ درد سر
همچون مه دو هفته برون آیی از وثاق
همچون مه گرفته درون آییم ز در
رغم مرا چو سرکه مکن چون بمن رسی
[...]
اخگر هم آتشست ولیکن نه چون چراغ
سوزن هم آهنست ولیکن نه چون تبر
کلکش چو مرغکیست دو دیده پر آب مشک
وز بهر خیر و شر زبانش دو شاخ وتر
آن سوسن سپید شکفته به باغ در
یک شاخ او ز سیم و دگر شاخ او ز زر
پیراهنیست گویی دیبا ز شوشتر
کز نیل ابره استش و از عاج آستر
تا بیشتر زند بدلم عشق نیشتر
باشد مرا بمهر بتان میل بیشتر
اندیشه یکی پسر اندر دلم فتاد
هرگز نیامده ببر من چنو پسر
تا عشق آن پسر بسرم بر نهاد رخ
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.