دهانت، ای اغل، گنده ریش، گنده بغل
همی کند همه شب گوه سگ به دندان حل
همه جهان زره کون همی ریند و تو باز
گه از دهان ریی و گه ز کون و گه ز بغل
به پیش شاه چنانی که پیش آدم دیو
میان بزم چنان چون میان کعبه هبل
خیال توست خیال اجل ز روی قیاس
مثال توست مثال قضای بد به مثل
گران و بینمک و ناخوشی چو دل و نیاز
نبهره و بدی و ناروا چو سیم دغل
بغور چون تو بود باده ای بیک من آرد
بهند چون تو بود یک رمه بیک آجل
بزرگ مردی کندر جهاز مادر تو
هزار گربه اعور بد و سگ ارجل
سپاه لیفه شلوار اگر تو عرض کنی
سپاه ذره نیارند کرد با تو جدل
کلی و شل شوی، ای شلف قحبه زن، که ز تو
سر نشاطم کل گشت و دست عشرت شل
دهانت چون سر و سر همچو ریش و ریش چو کون
دلت چو دوزخ و دوزخ چو نیلگون مخمل
ز هشت گوهر نایاب و هفت جرم لطیف
بیافریدت گویی خدای عزوجل
ز خاک محنت و آب نیاز وآتش غم
ز گوه فربه و از بیخ پشم و گند بغل
بیاو عورت و شبهای بر خر دجال(؟)
ز آب پشت بود هر شبی میان و حل
بآفتابی مانی تو، ای سگ بدو پای
که گه بشرق و بغربست و گه بحوت و حمل
مگر که یک کل نبود که غر نباشد و تاز
هزار غر بود اندر جهان که نبود کل
زنت چو مادر و مادرت روسبی چو زنت
پدرت چون تو و تو چون پدرت گنده بغل
بکنج کاف . . . مادر تو گم گردد
کلید خرجک و . . . حمار و پای جمل
رخت چنان که بگه بر زحل بدست بلیس
مثال صورت محنت نگاشت دست اجل
بریش همچو یکی خرس مرده ای تو در آب
بنوک سبلت چو خار چفته بر سر تل
فغان از آن لب و دندان که گفته ای بقیاس
سفالهای شکسته است در یکی مزبل
ایا باصل سگ و کوز کوه و ظلمت کفر
بزور مور و بدیدار مار و نحس ز حل
ز کون خویش و کس زن بود ترا نفقات
مرا ز صلت شاهان وجد و هزل و غزل
ایا برنگ شتر غاز تر و گند پیاز
که طبع را چو سپرزی و دیده را چو سبل
بدان که مرد ز غربت رسد بحد کمال
سفر برد بعلو مرد را ز حد سفل
غریب رانه بسست آن صفت که هست شهید
بقول شمع شریعت محمد مرسل؟
سفر دلیل جمال و سعادت و شرفست
سفر دلیل کمال و بزرگی است و محل
مرا اگر نبدی غربت و فراق وطن
کجا بدی شرف خدمت عماد دول؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
واصْبَحْتُ یَوْمَ النَّفْرِ و العیسُ تَرْحَلُ
وَکانَ حُدَی الحادی بِنَا و هُوَ مُعْجِلُ
اُسائِلُ عَنْ سلمی فَهَلْ مِنْ مُخَبِّرٍ
بسانَّ له علماً بها أیْنَ تنزلُ
لَقَد اَفْسَدَتْ حجّی و نُسْکی و عُمرتی
[...]
طمع ندارم ازین پس زخلق جاه و محل
مگر به خالق و دادار خلق عز و جل
حرام را چو ندانستمی همی ز حلال
چو سرو قامت من در حریر بود و حلل
به طبع رفت به زیرم همی جهان جهان
[...]
ایا بجود و بآزادگی بدهر مثل
جهان بکلک تو و کف تو فکنده امل
چگونه رنجه نباشم برنج تو ؟ که مرا
ز نعمت تو بود مغز استخوان بمثل
اگر ز فکرت تو دوش خواب خوش کردم
[...]
ایا چراغ شهان جهان امیر اجل
بدست مایه پیروزی و بتیغ اجل
بابر و دریا ماند بنانت گاه سخا
ببرق و صاعقه ماند سنانت گاه جدل
بدانش ودهش و جود و داد و دولت و دین
[...]
خجسته بادا بر خواجه عمید اجل
خجسته عید رسول خدای عزوجل
عماد ملک و ملک بوالفرج مفرج غم
که هم عماد جلالست و هم عمید اجل
اساس نصرت نصربن رستم آن که به دوست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.