گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
اثیر اخسیکتی

فهرست شعرها به ترتیب آخر حرف قافیه گردآوری شده است. برای پیدا کردن یک شعر کافی است حرف آخر قافیهٔ آن را در نظر بگیرید تا بتوانید آن را پیدا کنید.

مثلاً برای پیدا کردن شعری که مصرع «گر با من دُرد خواره داری سرمی» مصرع اول یکی از بیتهای آن است باید شعرهایی را نگاه کنید که آخر حرف قافیهٔ آنها «ی» است.

حرف آخر قافیه

الف
ب
ت
د
ر
ش
ق
ل
م
ن
و
ی

شمارهٔ ۱: گررشک برد فرشته برپاکی ما

شمارهٔ ۲: سالی است که پای در گلی نیست مرا

شمارهٔ ۳: محکوم قضا، که بنده خوانند اورا

شمارهٔ ۴: زان شب که نهاد روی بر بالش ما

شمارهٔ ۵: تا دورم از آن دو زلف مشکین بتاب

شمارهٔ ۶: ای داروی جان خستگانت، درلب

شمارهٔ ۷: بر ما رقم خطا پرستی همه هست

شمارهٔ ۸: تن دردادم به درد عاشق فکنت

شمارهٔ ۹: بر عرض تو، گر عارضه ئی چیرشدست

شمارهٔ ۱۰: تا عاقلهٔ ما دل دیوانهٔ ماست

شمارهٔ ۱۱: گردون بلندقدر، همتای تو نیست

شمارهٔ ۱۲: پیراهن دل، محنت و اندوه بس است

شمارهٔ ۱۳: چون دایره ی لب تو، در هم پیوست

شمارهٔ ۱۴: هرچند ز تو بما رسد فریاد است

شمارهٔ ۱۵: تا شربت عاشقی چشیدم زغمت

شمارهٔ ۱۶: در نامه ی تو، قلم چو گردن بفراشت

شمارهٔ ۱۷: در رهگذر باد، چراغی که توراست

شمارهٔ ۱۸: تقدیر هر آنچه کردنی بود بکرد

شمارهٔ ۱۹: یکدل چه کند، هزار جانبازی کرد

شمارهٔ ۲۰: دل دوش دم از هوای دلبر میزد

شمارهٔ ۲۱: چندانکه مجال وهم انسان باشد

شمارهٔ ۲۲: دردا، که ز عمر مایه ی سود نماند

شمارهٔ ۲۳: تقدیر هر آنچه کردنی بود بکرد

شمارهٔ ۲۴: حاشا که ز دل، مهر تو آسان برود

شمارهٔ ۲۵: خاک قدم تو، آب خورشید برد

شمارهٔ ۲۶: این بس، که ز چشم من گهر خواهد چید

شمارهٔ ۲۷: دست تو، کزو گنج گهر می زاید

شمارهٔ ۲۸: در بند تو بیوفاست دل چه توان کرد

شمارهٔ ۲۹: صد پاره وجود را، فرو بیخته اند

شمارهٔ ۳۰: امشب منم و وصال آن سرو بلند

شمارهٔ ۳۱: ایزد، دلکی مهر فزایت بدهاد

شمارهٔ ۳۲: آن سرو خرامان به چمن، بازرسید

شمارهٔ ۳۳: ما را خط تو داد وفاداری داد

شمارهٔ ۳۴: بر شاخ شکر، لعل تو دُرها پرورد

شمارهٔ ۳۵: بر من چو فراق آن بهشتی گذرد

شمارهٔ ۳۶: چون بی رخ دلبر است ایام بهار

شمارهٔ ۳۷: امروز میی در کف و یاری در پیش

شمارهٔ ۳۸: روزم همه چون شب آمد، از درد فراق

شمارهٔ ۳۹: هر شب ز دل و چشم خود ای شمع چگل

شمارهٔ ۴۰: در خواب شبی، هم نفس یار شدم

شمارهٔ ۴۱: آنم که برد رشک بر امروز، دی ام

شمارهٔ ۴۲: تا دست به چشم شوخ و تنگش داریم

شمارهٔ ۴۳: جوینده آن خاطر عاطر ماییم

شمارهٔ ۴۴: دل، بر تو بدل نمی گزیند چه کنم

شمارهٔ ۴۵: غمگین دلکی، ز راه دور آوردم

شمارهٔ ۴۶: بنشین و ز دل هوای خوبان بنشان

شمارهٔ ۴۷: عشق تو، کز و چاک زدم پیراهن

شمارهٔ ۴۸: من بودم و دوش، یار سیمین تن من

شمارهٔ ۴۹: سودای میان تهی، ز دل بیرون کن

شمارهٔ ۵۰: حسن نباید که بود بیش از این

شمارهٔ ۵۱: چشمم که همیشه جوی خون آید از او

شمارهٔ ۵۲: دل بسته اوست چون جدا مانده از او

شمارهٔ ۵۳: لطفی است ز لعل دلستان آخر تو

شمارهٔ ۵۴: تا از بر من برفتی ای بینائی

شمارهٔ ۵۵: گر دل ندهی، از تو شکایت کنمی

شمارهٔ ۵۶: گر با من دُرد خواره داری سرمی

شمارهٔ ۵۷: نی گفت که پای در گلم بود بسی

شمارهٔ ۵۸: ای خالق ذوالجلال وای بار خدای

شمارهٔ ۵۹: گه طعمه‌ مور، اژدهایی سازی

شمارهٔ ۶۰: شبها، ز تو من دور و تو یار دگری

شمارهٔ ۶۱: از جان که نداشت هیچ سودم، تو بهی

شمارهٔ ۶۲: با صحبت جان بوصل جانان نرسی

شمارهٔ ۶۳: ای خاک چو کان دل توانگر داری

شمارهٔ ۶۴ - گویند این دو بیت را در مرض موت گفته و لبیک حق را اجابت فرموده است:: چو از سوگ من باز گردند قومی