گنجور

 
اهلی شیرازی

فهرست شعرها به ترتیب آخر حرف قافیه گردآوری شده است. برای پیدا کردن یک شعر کافی است حرف آخر قافیه آن را در نظر بگیرید تا بتوانید آن را پیدا کنید.

مثلا برای پیدا کردن شعری که مصرع «کان دم که ز خود رود دل غافل من» مصرع دوم یکی از بیتهای آن است باید شعرهایی را نگاه کنید که آخر حرف قافیه آنها «ن» است.

حرف آخر قافیه

الف
ت
چ
د
ر
ز
س
ش
ع
ل
م
ن
و
ه
ی

دیباچه: بعد از حمد و ثنای جهان آفرین و درود بر روان سید المرسلین و آله الطیبین و عترته الطاهرین صلوات الله علیهم اجمعین پوشیده نماند که رندان دیر فنا که صوفیان صومعه قد سند و صبوحی زدگان مجلس انس، و به یمن صفای محبت ایشان وبرکت نکهت انفاس این جگر ریشان غنچه دلهای خسته و عقده کارها بسته همیشه گشاه مییابد چنانکه عندلیب چمن معرفت خواجه شمس الدین محمد الحافظ الشیرازی در صفت دل این مستان صبح خیز و دست دعای این بیداران اشک ریز میفرماید: - بصفای دل رندان صبوحی زدگان

شماره ۱: ساقی قدحی که کار سازست خدا - وز رحمت خود بنده نوازست خدا

شماره ۲: ساقی نظری به بیکسان بهر خدا - مشکن بت ما بوالهوسان بهر خدا

شماره ۳: ساقی قدحی که نور بخشد همه را - پر کن که دمی حضور بخشد همه را

شماره ۴: ساقی بکرم تو میکنی یاد مرا - غیر از تو که میرسد بفریاد مرا؟

شماره ۵: ساقی می لعل قوت روح است مرا - دیدار تو خورشید صبوح است مرا

شماره ۶: ساقی قدحی که هست عالم ظلمات - جز روی تو نیست در جهان آب حیات

شماره ۷: ساقی فلک از بحر عطای تو کفی است - در کوی تو صد کعبه جان هر طرفی است

شماره ۸: ساقی نظری که دل خوش از دیدن تست - جان شاد ز خوشه چینی خرمن تست

شماره ۹: ساقی می ما ز عارض پر خوی تست - چشمت نرسد که چشمها در پی تست

شماره ۱۰: ساقی قدحی که کار عالم نفسی است - گر یک نفست فراغتی هست بسی است

شماره ۱۱: ساقی دل ما سوخته از مشتاقیست - بازآ که طبیب درد مستان ساقیست

شماره ۱۲: ساقی ببهشت اینهمه مشتاقی چیست - جنت می ساقی بود و باقی چیست

شماره ۱۳: ساقی قدحی که آنکه این خاک سرشت - خط بر سر ما به مستی و عشق نوشت

شماره ۱۴: ساقی قدحی که شمع دل درنگرفت - تا ز آتش می زندگی از سر نگرفت

شماره ۱۵: ساقی دل ما که شادی از غم نشناخت - جز جام می از نعیم عالم نشناخت

شماره ۱۶: ساقی شب عیش است و مه افروخته است - می ده که فلک بکینه آموخته است

شماره ۱۷: ساقی چکنم که دل کبابم ز غمت - مدهوش تر از مست شرابم ز غمت

شماره ۱۸: ساقی دل من که دانه مهر تو کاشت - مهر تو نهفته تا ابد خواهد داشت

شماره ۱۹: ساقی ز درت نظر نخواهیم گرفت - گر هم بکشی حذر نخواهیم گرفت

شماره ۲۰: ساقی به برم گر بت یاقوت لبست - ور آب خضر بجای آب عنب است

شماره ۲۱: ساقی ز میی که لعلت او را ساقیست - دل برنکنم تا دمی از من باقیست

شماره ۲۲: ساقی می رخسار تو جان همه است - دلدار منست و دلستان همه است

شماره ۲۳: ساقی غم من بلند آوازه شدست - سر مستی من برون ز اندازه شدست

شماره ۲۴: ساقی بحیات جان کسی رهبر نیست - ور نیز به از می و ساغر نیست

شماره ۲۵: ساقی نظری که دل ز اندیشه تهیست - شیران همه رفتند و سر بیشه تهیست

شماره ۲۶: ساقی که رخش ز جام جمشید به است - مردن برهش ز عمر جاوید به است

شماره ۲۷: ساقی که لبش مفرح یاقوت است - دلرا غم او قوت و جان را قوت است

شماره ۲۸: ساقی دل من ز مرده فرسوده ترست - کو زیر زمین ز من دل آسوده ترست

شماره ۲۹: ساقی حذر از غم توام آه که نیست - صبرم ز رخت حقست آگاه که نیست

شماره ۳۰: ساقی دل من ز دست اگر خواهد رفت - بحرست ز خود کجا بدر خواهد رفت

شماره ۳۱: ساقی گل و سبزه بس طربناک شدست - دریاب که هفته دگر خاک شدست

شماره ۳۲: ساقی می کهنه یار دیرین منست - بی دختر رز عیش نه آیین منست

شماره ۳۳: ساقی که هلاکم ز غم هجرانت - هر جا که روی دست من و دامانت

شماره ۳۴: ساقی قدحی که کار دنیا همه هیچ - این گفت و شنید و جنگ و غوغا همه هیچ

شماره ۳۵: ساقی که ز آفتاب رخ مستم کرد - چون ذره بلند میشدم پستم کرد

شماره ۳۶: ساقی قدحی ورنه حزین خواهم مرد - مدهوش کنم ورنه چنین خواهم مرد

شماره ۳۷: ساقی قدحی که گر بتان ناز کنند - مستان به نیاز کار خود ساز کنند

شماره ۳۸: ساقی به بهشت اگر چه راهم بدهند - خواهم می از آن چشم سیاهم بدهند

شماره ۳۹: ساقی، می اگر ز ساغر جم باشد - ور درد محبت از خم غم باشد

شماره ۴۰: ساقی دل من طمع زیاری ببرید - و ز بخت امید سایه داری ببرید

شماره ۴۱: ساقی قدحی که سوز داغم نرود - تا روغن باده در چراغم نرود

شماره ۴۲: ساقی سر اگر جدا به تیغ از تو بود - خونبار دو دیده ام چو تیغ از تو بود

شماره ۴۳: ساقی قدحی که هر که بیدار بود - امید حیاتش از لب یار بود

شماره ۴۴: ساقی ز ادب مست تو گر دور بود - خونش بخورند اگر چه منصور بود

شماره ۴۵: ساقی بتو گر شویم همدم چه شود - زخم دل ما رسد بمرهم چه شود

شماره ۴۶: ساقی ز غم تو هر که مدهوش شود - خاموش بود اگر چه در جوش بود

شماره ۴۷: ساقی چو بکف جام شرابی گیرد - از بهر دل جگر کبابی گیرد

شماره ۴۸: ساقی فرح از ساغر می میباشد - عیش و طرب از نوای نی میباشد

شماره ۴۹: ساقی دو جهان کجا دمی غم ارزد - یکجا بده که ملک صد جم ارزد

شماره ۵۰: ساقی چو ستم غم نه باندازه کند - فریاد مرا بلند آوازه کند

شماره ۵۱: ساقی قدحی که جان فدای تو بود - خوش وقت کسی که خاکپای تو بود

شماره ۵۲: ساقی چه صلاح از من مجنون آید - فکر از تو مگر باز بقانون آید

شماره ۵۳: ساقی ز زمانه چند بیداد رسد - تا چند ستم بر دل ناشاد رسد

شماره ۵۴: ساقی گل بخت هر که پژمرده بود - با گرمی عیش و دل افسرده بود

شماره ۵۵: ساقی بمنت خطاب بو دست مگر - چشمت به دل کباب بو دست مگر

شماره ۵۶: ساقی می وصل ده به محنت کش هجر - تا چند نهد دل بخوش و ناخوش هجر

شماره ۵۷: ساقی که غمش ز پادشاهی خوشتر - رویش ز صفای صبحگاهی خوشتر

شماره ۵۸: ساقی دلم از تو در گداز است هنوز - امید به لطف چاره‌ساز است هنوز

شماره ۵۹: ساقی تو بغور من درویش برس - بر حال دلم ز رحمت خویش برس

شماره ۶۰: ساقی نظری که دردی از جام تو بس - ورمی نبود عارض گلفام تو بس

شماره ۶۱: ساقی ز اسیران جگر ریش بپرس - و احوال مرا از همه کس بیش بپرس

شماره ۶۲: ساقی غم این پیر کهنسال بپرس - وز خسته دلان به شکر اقبال بپرس

شماره ۶۳: ساقی تو مهی ز روی فرخنده خویش - حسن تو فرشته کرد شرمنده خویش

شماره ۶۴: ساقی ز غم تو میگدازیم چو شمع - در آتش دل شب درازیم چو شمع

شماره ۶۵: ساقی که رسد بوصلت از یاری عقل - در خواب که بنیدت ز بیداری عقل؟

شماره ۶۶: ساقی تو بحسن صورتی خرمن گل - من خار و لیک خاری از گلشن گل

شماره ۶۷: ساقی قدحی ده بمن سوخته حال - وز من بنشان بآب می گرد ملال

شماره ۶۸: ساقی قدحی بده که از غم رستم - در فکر تو ز اندیشه عالم رستم

شماره ۶۹: ساقی قدحی که کشته جانانیم - ما مردن و زندگی از آن میدانیم

شماره ۷۰: ساقی نظری که سمت دیدار توام - خود شاهد حالی که گرفتار توام

شماره ۷۱: ساقی نظری که همدم غم ماییم - محروم ز خورشید چو شبنم ماییم

شماره ۷۲: ساقی قدحی که حلقه در گوش توایم - دل زنده بیاد چشمه نوش توایم

شماره ۷۳: ساقی قدحی که عاشق روی توام - مست خم زلف ابروی توام

شماره ۷۴: ساقی نظر از تو گر سوی باغ کنم - باغ از تف دل سیه ترا از داغ کنم

شماره ۷۵: ساقی قدحی که دل بدریا فکنم - چشمی سوی آن نرگس شهلا فکنم

شماره ۷۶: ساقی ز شراب عشق ما بیخبریم - ورنه چه حد ماست که نام تو بریم

شماره ۷۷: ساقی سخن از توبه پنهان نکنیم - مستیم و نظر بباغ رضوان نکنیم

شماره ۷۸: ساقی قدحی که من ببستان نروم - بی روی تو در روضه رضوان نروم

شماره ۷۹: ساقی نظری بمن کن از لطف عمیم - جان من از این امید و بیم است دو نیم

شماره ۸۰: ساقی ز غم تو تا کی از دست شوم - تا چند ز پا مال ستم پست شوم

شماره ۸۱: ساقی قدحی که از غم دل پیرم - بی می چو چراغ صبحدم میمیرم

شماره ۸۲: ساقی تو مرا سوخته یی من چکنم - با شعله من سوخته خرمن چکنم

شماره ۸۳: ساقی نظری که جز ترا بنده نیم - جز پیش تو در سجده سرافکنده نیم

شماره ۸۴: ساقی نظری کز همه دلسوز تریم - وز ذره به مهر حسرت اندوز تریم

شماره ۸۵: ساقی نظری که مستم و شیدا هم - دنیا بدو جو پیش من و عقباهم

شماره ۸۶: ساقی تو بمستیی گواه دل من - کان دم که ز خود رود دل غافل من

شماره ۸۷: ساقی قدحی ده و دل از غم برهان - جان را ز خیال هر دو عالم برهان

شماره ۸۸: ساقی نظری بعاشق محزون کن - رحمی بدل شکسته پر خون کن

شماره ۸۹: ساقی قدحی که مست آگاهم من - بیگانه ز خویش و با تو همراهم من

شماره ۹۰: ساقی غم دل کجا خورد جان حزین - می ده که بریده ام دل از خلد برین

شماره ۹۱: ساقی دل من سوخت نظر با من کن - چشمی فکن و گلخن من گلشن کن

شماره ۹۲: ساقی هم زخم طعنه شد مستی من - در خاک فرو رفت دل از پستی من

شماره ۹۳: ساقی نظر لطف دل آرای تو کو؟ - جام می وصل عشرت افزای تو کو؟

شماره ۹۴: ساقی اگرت ستم مرادست بگو - ور باده به جام عدل و دادست بگو

شماره ۹۵: ساقی چو مرا عشق تو داغی داده - از عیش دو عالمم فراغی داده

شماره ۹۶: ساقی چو خوش آن نفس که زارم بکشی - جان بخشی و باز شمع وارم بکشی

شماره ۹۷: ای ساقی جان و سرو آزاد کسی - چونست که هرگز نکنی یاد کسی

شماره ۹۸: ساقی قدحی که میکند غم ستمی - از دل بنشان بآب می گرد غمی

شماره ۹۹: ساقی قدحی که هست عالم نفسی - وین یکنفس آن به که شود صرف کسی

شماره ۱۰۰: ساقی نظری به بینوانیی باری - گر باده نمیدهی صلایی باری

شماره ۱۰۱: ساقی قدحی که بیکسان را تو کسی - گر درد بسی بود دوا هم تو بسی