ساقی چه صلاح از من مجنون آید
فکر از تو مگر باز بقانون آید
پر کن قدحی که پر تهیدست ودلیم
از دست و دل تهی چه بیرون آید
|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات |
|
راهنمای نوار ابزار |
|
پیشخان کاربر |
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر |
|
اعلانهای کاربر |
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه) |
|
خروج از حساب کاربری گنجور |
|
لغزش به پایین صفحه |
|
لغزش به بالای صفحه |
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر |
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش |
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط |
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور |
|
کپی متن شعر جاری در گنجور |
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور |
|
نشان کردن شعر جاری |
|
ویرایش شعر جاری |
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری |
|
شعر یا بخش قبلی |
|
شعر یا بخش بعدی |
ساقی چه صلاح از من مجنون آید
فکر از تو مگر باز بقانون آید
پر کن قدحی که پر تهیدست ودلیم
از دست و دل تهی چه بیرون آید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این ابیات، شاعر به ساقی میگوید که چه نفعی از من مجنون حاصل میشود. او بیان میکند که شاید فکر و عقل او جز به قانون عشق تو راهی نداشته باشد. همچنین از ساقی میخواهد که قدحی را پر کند، چون دل و جان او خالی و تهی است و از این حال خالی، چیزی نمیتواند بهدست آورد. بهطور کلی، این شعر به احساس ناتوانی و نیاز به عشق و نوشیدن از آن اشاره دارد.
هوش مصنوعی: ساقی! از من دیوانه چه فایدهای حاصل میشود؟ آیا ممکن است فکر و اندیشه من تنها به خاطر تو به سامان برسد؟
هوش مصنوعی: بیا پیمانهای را پر کن، زیرا دلم در فقر و کمبود است و از دل و جانم هیچ نمیماند. در چنین حالتی، چه چیزی میتواند از من خارج شود؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گفتم چشمم ز بس کزو خون آید
از لاله برنگ و سرخی افزون آید
گفت آنهمه خون نبد که بیرون آمد ؟
کز رنگ رخم اشک تو گلگون آید
زان غالیه دان کزاو دلم خون آید
چندین سخن نغز برون چون آید
کز تنگ دهانیش الف گاه سخن
چون دال دو تا گردد و بیرون آید
بلبل به سحر دو دیده پر خون آید
با ناله و نوحه دگرگون آید
گل از پس پرده بود چون گریه شنید
خندان خندان ز پرده بیرون آید
آن بحر که هر لحظه دگرگون آید
از پرده کجا تمام بیرون آید
یک قطره از آن بحر که ما میگوییم
از هژده هزار عالم افزون آید
یارم چو مقیم دل پر خون آید
در چشم پرآبم دگری چون آید
آهوم ز میان جان برون خواهد شد
تا جان ز میان آه بیرون آید
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.