گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
اهلی شیرازی

چند سوزیم ز داغ دل بیحاصل خویش

آه ازین داغ دل و وای ز دست دل خویش

هرکه در دست غمم دید بدین سوختگی

گفت بازآمده مجنون سوی سرمنزل خویش

میگدازد همه شب همنفسم شمع صفت

بسکه از آتش دل گرم کنم محفل خویش

دانه مهر ز آب و گل یاران ندمید

جای این دانه ندیدم بجز آب و گل خویش

اینچنین صید صفت کشته که اهلی افتاد

وه که بر گیردش از خاک مگر قاتل خویش