ای بی تو روزم از شب غم جانگدازتر
شب از هزار روز قیامت دراز تر
شمشاد و سرو اگرچه سرافراز عالمند
نخل قد تو از همه شد سرفراز تر
بیچاره کرد عشق توام گرچه پیش ازین
از عقل من نبود کسی چاره سازتر
ساقی بیار باده که آن ترک تند خو
در مستی از فرشته بود دلنواز تر
از هرچه هست ای شه حسنی تو بی نیاز
وز سیم اشک و روی چو زر بی نیازتر
اهلی تو غم ز آتش دوزخ چه میخوری
دوزخ کجاست ز آتش غم جانگدازتر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از احساسات عاشقانه و درد دوری از معشوق سخن میگوید. او بیان میکند که محبوبش به دل نزدیکتر شده، اما از چشمها دور گشته است. شاعر به شدت تحت تأثیر بوی معشوق است و احساس میکند که بدون او زندگیاش بیارزش است. او از همنفسی میخواهد که مانع او نشود و در عین حال، از نصیحت افرادی که او را به دوری از عشق راهنمایی میکنند، دوری میجوید. در نهایت، شاعر خود را در حالت مستی و شوریدگی به سمت معشوق میبیند و از تمایل به نزدیکی با او سخن میگوید.
هوش مصنوعی: زندگی من بدون تو به قدری غمانگیز است که روزهایم از شبها سختتر و دردناکتر میگذرد و شبهایم به اندازه هزار روز قیامت طولانی میشود.
هوش مصنوعی: اگرچه درختان شمشاد و سرو در دنیا قد بلند و زیبایی دارند، اما نخل تو از همه آنها بلندتر و برجستهتر است.
هوش مصنوعی: عشق تو مرا به زحمت انداخت، هرچند قبل از این هیچ کس نمیتوانست از عقل من بهتر راه حلی ارائه کند.
هوش مصنوعی: به مینوشی دست بزن که آن جوان زیبا در حال مستی از فرشتهها هم دلنشینتر است.
هوش مصنوعی: ای پادشاه، تو از هرچه هستی بینیاز هستی و ارزش تو به اندازهای است که حتی از طلا و زیبایی چهره و اشک هم بینیازی.
هوش مصنوعی: بگذار غم آتش دوزخ را فراموش کنی، زیرا جایی که درد و اندوه وجود دارد، سختتر و جانسوزتر از آتش دوزخ است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای عارضت به بوسه ز لب دلنوازتر
آبت ز آتش همه کس جانگدازتر
شمعیست قامت تو که در جلوه ی جمال
هست از تمام کج کلهان سرفرازتر
آه از تکبر تو که بیگانه تر شوی
[...]
ای قامتت ز سرو سهی سرفرازتر
لعلت، ز هر چه شرح دهم، دلنوازتر
از بهر آنکه با تو شبی آورم بروز
خواهم شبی ز روز قیامت درازتر
جان از تب فراق تو در یک نفس گداخت
[...]
هر روز هست ناله مرغان درازتر
گلزار بی وفاتر و گل بی نیازتر
پیداست عیش مجلسیان را مدار چیست
می جانگداز و مطرب از آن جانگدازتر
دارند بلبلان همه زاری که در چمن
[...]
ای دست تو به کینه ز دوران درازتر
چشمت ز حادثات جهان فتنهسازتر
چندان که آن صنم گره از زلف باز کرد
در وصف خویش کرد زبانم درازتر
شاید که دود از دل گردون برآورد
[...]
با آنکه نیست از تو بتی دلنوازتر
از روز حشر، شد شب هجرم درازتر
دل شکوه از کدام جفای تو سر کند؟
هر شیوهٔ تو از دگری جانگدازتر
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.