ای قامتت ز سرو سهی سرفرازتر
لعلت، ز هر چه شرح دهم، دلنوازتر
از بهر آنکه با تو شبی آورم بروز
خواهم شبی ز روز قیامت درازتر
جان از تب فراق تو در یک نفس گداخت
هرگز تبی نبود ازین جانگدازتر
من در رهت نهاده بیاری سر نیاز
تو هر زمان زیاری من بی نیازتر
درباختیم دنیی و عقبی بعشق پاک
در کوی عشق نیست ز ما پاکبازتر
دردا! که باز کار هلالی ز دست رفت
کارش بساز، ای ز همه کارسازتر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر عشق و شوق عمیق شاعر به معشوق است. شاعر با استفاده از تشبیهات زیبا، قامت و زیبایی معشوق را برتر از هر چیز دیگر میداند و دلنوازتر از هر لعل و جواهری توصیف میکند. او در آرزوی شبهایی با معشوق است که دمی پایانه نداشته باشد و از درد فراق او به شدت رنج میبرد. همچنین، شاعر خود را به دل نیاز معشوق سپرده و او را بینیاز مییابد. در نهایت، شاعر از دست دادن فرصتها در عشق را lament میکند و از معشوق میخواهد که در این راه کمکش کند.
هوش مصنوعی: ای قامت تو از درخت سرو نیز بلندتر و رشیدتر است و لبهای تو از هر چیزی که بگویم، دلانگیزتر و شیرینتر هستند.
هوش مصنوعی: برای اینکه شبی را در کنار تو بگذرانم، روز را حتی بیشتر از روز قیامت طولانی میکنم.
هوش مصنوعی: جانم از شدت دلتنگی و دوری تو در یک دم سوزان گشته است؛ هیچ درد و رنجی به اندازه این جانکاه نیست.
هوش مصنوعی: من در مسیر تو، همیشه با نیاز به تو قدم میزنم و در هر لحظه، بینیازتر از قبل میشوم.
هوش مصنوعی: ما دنیا و آخرت را به خاطر عشق خالص در راه عشق از دست دادهایم و در این راه هیچکس از ما بیشتر دلسپرده و فدای عشق نشده است.
هوش مصنوعی: آه! دوباره کار هلالی خراب شد و از کنترلش خارج شده است. ای کسی که از همه بیشتر توانایی در درست کردن کارها را داری، به او کمک کن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای بی تو روزم از شب غم جانگدازتر
شب از هزار روز قیامت دراز تر
شمشاد و سرو اگرچه سرافراز عالمند
نخل قد تو از همه شد سرفراز تر
بیچاره کرد عشق توام گرچه پیش ازین
[...]
ای عارضت به بوسه ز لب دلنوازتر
آبت ز آتش همه کس جانگدازتر
شمعیست قامت تو که در جلوه ی جمال
هست از تمام کج کلهان سرفرازتر
آه از تکبر تو که بیگانه تر شوی
[...]
هر روز هست ناله مرغان درازتر
گلزار بی وفاتر و گل بی نیازتر
پیداست عیش مجلسیان را مدار چیست
می جانگداز و مطرب از آن جانگدازتر
دارند بلبلان همه زاری که در چمن
[...]
ای دست تو به کینه ز دوران درازتر
چشمت ز حادثات جهان فتنهسازتر
چندان که آن صنم گره از زلف باز کرد
در وصف خویش کرد زبانم درازتر
شاید که دود از دل گردون برآورد
[...]
با آنکه نیست از تو بتی دلنوازتر
از روز حشر، شد شب هجرم درازتر
دل شکوه از کدام جفای تو سر کند؟
هر شیوهٔ تو از دگری جانگدازتر
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.